اشعار عید غدیر


غلامرضا سازگار

ای مبارک آیه ی اکمال دین عیدت مبارک
ای غدیر ای عید کلّ مسلمین عیدت مبارک
ای امین وحی، جبریل امین، عیدت مبارک
آسمان چشم دلت روشن زمین، عیدت مبارک
شیعه ی مولا امیرالمؤمنین، عیدت مبارک
یا علی ای مصطفی را جانشین عیدت مبارک

عید اهل آسمان جشن زمینی هاست امشب
ذکر کلّ آفرینش یا علی مولاست امشب


عید قرآن، عید عترت، عید دین، عید هدایت
عید امّت، عید شیعه، عید جود، عید عنایت
عید «اتممتُ علیکم نعمتی» عید ولایت
عید عفو و عید رحمت عید لطف بی نهایت
عید از مولا امیرالمؤمنین کردن حمایت
روی برگ هر گیاهی نقش بسته این روایت

کای تمام خلق! نازل آیه ی اکمال دین شد
شیر حق، نفس نبی، حیدر امیرالمؤمنین شد


کیست تا بی پرده وجه خالق داور ببیند
در غدیر خم گل لبخند پیغمبر ببیند
از جهاز اشترانش زیر پا منبر ببیند
بر فراز دست ختم الانبیا حیدر ببیند
شافع محشر ببیند ساقی کوثر ببیند
هادی و رهبر ببیند سیّد و سرور ببیند

ای تمام مؤمنات و مؤمنین مولا مبارک
این ولایت بر امیرالمؤمنین بادا مبارک


یا محمّد حکم، حکم خالق یکتاست بلّغ
یا محمّد جای ابلاغت در این صحراست بلّغ
یا محمّد آفرینش بی علی تنهاست بلّغ
یا محمّد این علی نوح و جهان دریاست بلّغ
یا محمّد این علی بر مؤمنین مولاست بلّغ
یا محمّد بعد تو حامیّ او زهراست بلّغ

یا محمّد بی علی دین مرده قرآن جان ندارد
هر که با او عهد خود را بشکند ایمان ندارد


دینِ بی مهر علی دین نیست کفر است و ضلالت
بی علی ممکن نگردد بر تو ابلاغ رسالت
بر تولاّی علی کن کُلّ امّت را دلالت
کوه طاعت بی ولای او بود کوه خجالت
نیست جز در شأن او این عزّت و قدر و جلالت
در قضاوت، در فتوّت، در مروّت، در عدالت

اوست عارف، اوست واقف، اوست کامل، اوست عادل
اوست اوّل، اوست آخر، اوست واصل، اوست فاصل


یا امیرالمؤمنین اینک به عالم رهبری کن
بر سران کلّ خلقت سر برآر و سروری کن
تو ولّی داور استی داوری کن داوری کن
آفتاب ملک جان ها! با فروغت دلبری کن
از غدیر خم بتاب و تا ابد روشنگری کن
آفتاب و ماه نَه هفت آسمان را مشتری کن

ای غدیر خم کنار مصطفی غار حرایت
ای محمّد مدح خوانت ای خدا مدحت سرایت


ای ولیّ الله، عین الله، وجه الله اعظم
ای در انگشتت زمام اختیار کلِّ عالم
ای رسالت از تو باقی ای ولایت از تو محکم
ای که از خاک سر کوی تو آدم گشته آدم
ای شده در آسمان مهمان تو عیسی ابن مریم
هر مؤخرّ را مؤخرّ هر مقدّم را مقدّم

چهره بگشا تا ببینندت که وجه کبریایی
سجده کن بهر خدایت تا نگویندت خدایی

یا علی تنها تو را باید تو را باید زعامّت
تو امامت کن امامت کن امامت کن امامت
لقمه ای از سفره ی احسانِ تو کوه کرامّت
گوشه ای از صحنه میدان تو، کلِّ قیامت
طاعت کونین بی مهرت ندامّت در ندامّت
انبیا با گفتن قد قامّتت بستند قامت

گفته در قرآن خدا مدح و ثنایت را علی جان
منبر ختم رسل بوسیده پایت را علی جان


تو جمال بی مثال حیّ سبحانی علی جان
دست حقّ، بازوی احمد، قلب قرآنی علی جان
در بهشت تن رسول الله را جانی علی جان
تو تمام دین حق، تو کلِّ ایمانی علی جان
هل اتی و کوثر و نوریّ و فرقانی علی جان
هر چه گویم در ثنایت بهتر از آنی علی جان

جان حق، جانان حق، آیین حق، ایمان حقیّ
مؤمنین را حق بود میزان و تو میزان حقیّ


میوه ی مدح تو در بستان سبز وحی روید
مصطفی باید وضو گیرد لب از کوثر بشوید
لب گشاید، دل رباید، دِر فشاند، گل ببوید
تا که اوصاف تو را بر دخترش زهرا بگوید
نازم آن چشمی که هر جا باز شد روی تو جوید
خصمت از بخل و حسادت گو بنالد گو بموید


هر که در دل دوستیّ ساقی کوثر ندارد
ذّلتش این بس که در روز جزا حیدر ندارد


بارها باید که دیوار حرم همچون در آید
قرن ها باید که چون بنت اسدها مادر آید
چشمه چشمه اشگ شوق از چشمه ی زمزم برآید
بانگ خیر مقدم کعبه به عرش داور آید
بهر استقبال، اوّل در جهان پیغمبر آید
تا به عالم یک امیرالمؤمنین دیگر آید

اوست پیر آفرینش اوست میر آفرینش
اوست شمشیر الهی اوست شیر آفرینش


کیستم من یک مسلمانم مسلمان غدیرم
غرق در بحر عنایات خداوند قدیرم
پیشتر از بودنم عشق علی کرده اسیرم
مهر مولا دستیارم لطف مولا دستگیرم
جز امیرالمؤمنین نبود در این عالم امیرم
خاک پای اهلبیتم کس مپندارد حقیرم

«میثم» این خاندان استم چه بیم از دارِ دارم
با امیرالمؤمنین فردای محشر کار دارم

******************************

غلامرضا سازگار



پیام نور به لب های پیک وحی خداست
بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست

با شراب طهور از خم غدیر بزن
خدا گواه ست که ساقی این شراب خداست

خم از غدیر خم و می ، می ولای علیست
و گرنه صحبت ساقی و جام و باده خطاست

غدیر ، عید خدا،عید احمد، عید علی
غدیر عید نیایش غدیر عید دعاست

غدیر صبح سپید همه سپیدی ها
غدیر ، نور خدا، دشمن سیاهی هاست

غدیر سید اعیاد و اشرف ایام
غدیر خوبتر از عید روزه و اضحی است

غدیر سلسله دار کمال دین تا حشر
غدیر آینه دار علی ولی الله است

غدیر عید همه عمر با علی بودن
غدیر جشن نجات از عذاب روز جزاست

غدیر بر همه حق باوران تجلی حق
غدیر ببر همه گم گشتگان چراغ هداست

غدیر کعبه مقصود شیعه در عالم
غدیر جنت موعود خلق در دنیاست

غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر
غدیر میوه توحید اولیا همه جا است

غدیر آیینه لا اله الا هو
غدیر ایت سبحان ربی الاعلی است

غدیر هدیه نور از خدا به پیغمبر
غدیر نقش ولای علی به سینه ماست

غدیر بر کعبه اهلل سما و اهل زمین
غدیر قبله خلق زمین و خلق سماست

غدیر یک سند زنده یک حقیقت محض
غدیر خاطره ای جاودانه و زیباست

غدیر روشنی چشم پیروان علی
غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست

غدیر با همگان هم سخن ولی خاموش
غدیر با همه کس آشنا ولی تنهاست

غدیر صفحه تاریخ وال من والاه
غدیر آیه توبیخ عاد من عاداست

هنوز از دل تفتیده غدیر بلند
صدای مدح علی بانوای روح فزاست

هنوز گوهر وصف علی بود در گوش
هنوز لعل لب مصطفی مدیحه سراست

هنوز لاله اکملت دینک روید
هنوز طوطی اتممت نعمتی گویاست

هنوز خواجه لولاک را نداست بلند
که هر که را پیمبر منم علی مولاست

چنانکه من همگان را به نفس اولایم
علی وصی من از نفس او به او اولاست

علی علیم و علی عالم و علی اعلم
علی ولی و  علی والی و علی اولاست

علی حقیقت روح و تمام عالم جسم
علی سفینه نوح و همه جهان دریاست

علی مدرس جبریل در شناخت حق
علی معلم آدم به علم الا سماست

علی تمامی دین ، بغض او تمامی کفر
علی ولی خدا ، خصم او عدوی خداست

علی بود پدر امت و بردار من
علی سغیر خدا و علی امیر خداست

علیست حج و علی کعبه و علی زمزم
علی سفا و علی مروه و علی مسعاست

علی صراط و علی محشر و علی میزان
علی بهشت و علی کوثر و علی طوباست

علی چو شخص پیمبر هماره بی مانند
علی چو ذات اللهی همیشه بی همتاست

علی شهید و علی شاهد و علی مشهود
علی پناه و علی ملجا و علی منجاست

علی اذان و اقامه ، علی رکوع و سجود
علی قیام و قعود علی سلام و دعاست

علی حقیقت توحید بر زبان کلیم
علی تجلی طور و علی ید بیضاست

علی وصی و دم و لحم و نفس پیمبر
علی ابوالحسنین است و شوهر زهرا

علی است حق و حقیقت بدور او گرد
علی است عدل و عدالت به خط او پویاست

علی محمد و فرقان و نور و کوثر ،قدر
علی مزمل و یاسین و یوسف و طاهاست

علی به قول محمد در مدینه علم
ز در درآی که راه خطا همیشه خطاست

حدیث منزله را از نبی بگیر و بخلق
بگو مخالف هارون مخالف موسی است

بود وصی نبی آنکسی که نفس نبی است
گرفتم (اینکه حدیث)غدیر یک رویاست

کننده در خبیر بود وصی رسول
نه انکه کرد فرار از جهاد ، عقل کجاست

کسی که گفت سلونی ، سزد امامت را
نه آن کسی که بلولا ، به جهل خود گویاست

کسی که جی نبی خفت جانشین نبی است
نه آنکه راحتی جان خویش را می ساخت

چگونه قاتل زهرا امام خلق شود
مدینه مرد شرف نیست یا علی تناست

چگونه مهر بورزند به آن ستم گستر
که دود آتش او دور خانه زهراست

چگونه غیر علی را امام خود داند
که او سراپا آیینه رسول خداست

حدیثی از دو لب مصطفی مراست به یاد
به آب زر بنویسم اگر رواست رواست

خدا گواه است پی دشمن علی نروم
حلال زاده رهش از حرام زاده جداست

کسی که بت شکند بر فراز دوش نبی
برای حفظ خلافت ز هر کسی اولاست

گواه من به خلافت همان وجود علی است
که آفتاب بتایید آفتاب گواه است

بود امامت او در کتاب حق معلوم
چنان که صورت خورشیددر فضا پیداست

به دیدگان خدا بین مرتضی سوگند
کسی که غیر علی دید دیده اش اعماست

عبادت ثقلینت اگر بود فردا
تو را بدون ولایت به ویل و اویلاست

به آن نبی که علی را وصی خود فرمود
به آن نبی که تمامش ثنای آن مولاست

صواب نیست صوابی که بی ولای علی است
نماز نیست نمازی که بی علی برپاست

شکسته باد دهانی که بی علی باز است
بریده باد زبانی که بی علی گویاست

تمرد است بدون علی اگر طاعت
تاسف است سوای علی ، اگر تقواست

به آیه آیه قران به حق پیغمبر
که راه غیر علی مرگ و نیستی و فناست

خدا گواست که هر کس رهش جدا زعلی است
بسان لشکر فرعون راهی دریاست

اگر تمام خلایق جدا شوند از او
خدا گواست که راه تمام خلق خطاست

به جای حور به بوزینه دست داده و بس
کسی که غیر علی را امام ورهبر خواست

به صد هزار زبان روح مصطفی گوید
که ای تمام امت علی امام شماست

من و جدا شدن از مرتضی خدا نکند
که هر که گشت جدا از علی جدا زخداست

کسیکه فاطمه از ظلم او غضبناک است
امامتش غم واندوه و رنج و بلاست

مگرنگفت نبی خشم دخترم زهرا
شرار خشم خداوندگار بی همتاست

مگر نگفت نبی با هم اند ، حق و علی
اگر علی نبود در میانه حق تنهاست

تمام قرآن در حمد و حمد بسم الله
تمام بسمله در با علی چو نقطه باست

خدا  گواست که امروز هر که پیرو اوست
مصون زنار جحیم و عذاب حق فرداست

علی کسی است که یک  ذره از ولایت او
نجات بخش تمامی خلق روز جزاست

علی کسی است که یک خردل از محبت او
نکوتر است ز دنیا و آنچه در دنیاست

اگر زخاک درش کسب آبرو نکند
یقین کنید که در حشر آبرو رواست

چنانکه غیر خدا را خدای نتوان گفت
اگر بغیر علی کس خلیفه گفت خطاست

بگو که بند ز بندم جدا کنند به تیغ
ز بند بندم آید ندا علی مولاست

ا گر به تیغ کشندم و یا به دار کشند
زبان نه بلکه وجودم به حمد او گویاست

به حق کسی نیرد راه جز ز راه علی
به هوش با ش که راه علی بود ره راست

لوا یحمد بدست علی بود فردا
تمام محشر در ظل این بلند لواست

پیمبران همه در تحت دین لوا آیند
که این لوای مقدس همان لوای خداست

الا کسی که تو را از علی جدا کردند
پناگاه تو در آفتاب حشر کجاست

مرا بروز قیامت خبلد کاری نیست
بهشت من همه در صورت علی پیداست

جهنم است بهشتی که بی علی باشد
جحیم با رخ نورانی علی ، زیباست

کجا امام توان یافتن چو شخص علی
که هم کلام خداوند و هم نشین گداست

اگر به چشم شما آفتاب نور دهد
وگر که سایه این نه سپهر بر سر ماست

اگر نسیم سحر می ورزد به لاله و گل
اگر به ظلمت شب ماه را فروغ و ضیاست

اگر تمات سماوات از ستاره پرند
و گر چو مائده  لبریز دامن صحراست

اگر فرشته و حور است و آدمی و پری
اگر زمین و سما و بهشت و عرش علاست

اگر سیاه و سفید است و اصغر و احمد
اگر که روز و شبی یا که صبح و مساست

خدا  گواست که از یمن دوست علی است
علیست  باعث خلقت ، علی خدای گواست

عل یولی خدا بود پیش از انکه خدای
به حرف کن ، همه کائنات را آرست

خدا برای علخل کرد عالم را
چنانکه خلقت او بری خود می خواست

تمام عالم ایجاد بی وجود علی
بان کشتی بی ناخدای در ، دریاست

مرا بس است تولای چهارده معصوم
که این ولایت فوق تمام نعمتهاست

مگر نکفت پیمبر کتاب و عترت من ؟
امنتی است که پیوسته در میان شماست ؟

مگر نگفت که این دو ، زهم جدا نشوند
اگر جدا ز یکی هر که شد ز هر دو جداست

مگر نگفت که این دو ، چو این دو انگشت اند
کز اتحاد یکی گرچه در شماره دو تاست

عبادت ثقلین است بسته بر ثقلین
که مهر طاعت هر بنده مهر ال عباست

درود باد به ارواح چهارده معصوم
که در طریقت آنان نجات هر دو سراست

بتول و چار محمد  حسین و چار علی
دو نامش حسن و آندو جعفر و موساست

بجز محبت آنان نجات نیست که نیست
زنید چنگ به دامانشان ، نجات اینجاست

هنوز محفل ذکر علی است خاک غدیر
ولی چه سود به گوش کسی است که ناشنواست

بگو که خصم شود منکر علی چه باک
که آفتاب به هر سو نظر کنی پیداست

گرفتم انکه حدیث غدیر و قول رسول
مراد دوستی آن امام ارض و سماست

چرا بگردنش افکند ریسمان امت
چه شد که دود ز کاشانه علی برخواست ؟

سوال من ز تمامی مسلمین این است
بدوست اینهمه آزار نه ،به خصم رواست ؟

چو عمر صاعقه کوتاه باد دورانش
خلافتی که دوامش به کشتن زهراست

برای غضب خلافت زدند فاطمه را
شرف کجاست مروت کجاست رحم کجاست

شکستن در و ، بی حرمتی به خانه وحی
مودتی است که درباره ذوالقربی است ؟

اگر قصیده "میثم " بود صدوده بیت
که در عدد صد  و ده نام آن ولی خداست

فضائلی است علی را که گفتن هر یک
نیازمند هزاران قصیده غراست


******************************

غلامرضا سازگار


خلق عالم را ندای یا امیرالمومنین است
ایـن صدای دلربای رحمه للعالمین است

اهل عالم اهل عالم عید ما عید غدیر است
هر كسی دارد امیری بهر ما حیدر امیر است

مـا طرفـدار ولایت حـامی قـرآن و دینیـم
هر چه پیش آید خوش آید با امیرالمومنینیم

اهل عالم اهل عالم در غدیر خم بیایید
تـا بـه فرمان محمد با علی بیعت نمایید

این علی حبل المتین است این علی حق الیقین است
این علی هم جان قرآن این علی هم روح دین است

ذكر و تسبیح و عبادت بی علی معنا ندارد
عشق و ایثار و شهادت بی علی معنا ندارد

یـا علی مولا علی جان ای تمام بـود و هستم
هر كه بودم هر كه هستم من فقط دل بر تو بستم

******************************


علی اكبر لطیفیان

دستان تو حالا شده بالاترین دست
جبریل بوسه می زند بر اینچنین دست

خلق ازل ، کارِ ابد بر عهده یِ توست
ای اولین دستِ خدا ، ای آخرین دست

آن دست ها را آنقدر بالا گرفتند
تا داد یزدان با امیرالمؤمنین دست

یادِ تو و دست تو افتادم وقتی
در علقمه افتاد بر روی زمین دست

هر سه حکایات نگاهت را نوشتند
پس آفرین آب، آفرین مشک، آفرین دست

این دست ها که پیش روی ما باز است
از پشت ، بسته میشود روزی همین دست

پشت و پناه محکمی بودند این ها
زهرا توقع داشت در کوچه از این دست

دست مغیره ، دست زهرا ، دادِ بی داد
افتاد دست بدترین ها بهترین دست

******************************


غلامرضا سازگار

گوش‌هـا بـاز کـه امروز هزاران خبر است
خبری خوب‌‌تر از خوب‌تر از خوب‌تر است

صـف ببندیـد کـه هنگـام نماز روح است
در گشایید که جبریل امین پشت در است

همگـی عیـد بگیریـد کـه عید آمده است
ایـن همـان عیـد خدای احد دادگر است

سـورۀ مائده خوانیـد کـه صـد مائـده نور
از خـدا در دل هــر آیـۀ آن مستتر است

هـر طـرف مـی‌نگرم قافلـه در قافلـه دل
هر دلی بال‌زنـان سوی علـی رهسپر است

این همان عید غدیر است که در خم غدیر
گوش‌هـا یکسـر بـر خطبـۀ پیغامبـر است

خطبۀ ختم رسل حکم خدا مدح علی است
خطبه‌ای که سندش مستند و معتبـر است

ایهـا النـاس هـر آنکـس کـه منـم مولایش
ایــن علـی او را تـا روز جــزا راهبــر است

این علی بعـد نبـی رهبر و مـولای شماست
این علی منجی یک خلق به موج خطر است

این علـی وجـه خـدا چشـم خدا گوش خدا
این علی دست خدا بازوی فتـح و ظفر است

من همـان شهــر علومــم همه باشید گواه
که علـی تـا ابدالدهـر بـر این شهر، در است

این امـام است امـام است امـام اسـت امـام
که امامت به وجودش همه‌جا مفتخر است

چشم، بی‌نور علی تا صف محشر کـور است
دین بی مهر علی پیکر بی‌دست و سر است

شرر نار همان بغض علی بـغض علـی است
مهـر او پیشِ روی آتـش دوزخ سپـر است

بــه تمـام بشـر اعـلام کنــد ختـم رسل
که علــی بـن ابیطالـب خیــرالبشر است

خصـم او را پسـر مـادر خـود باید خواند
غیر از این چاره نداریم که او بی‌پدر است

بی‌نمــازی اسـت اگـر بی‌علی آرید نماز
این نمازی که اجرش همه نار سقر است

مهر پروندۀ اعمـال شما مهـر علـی است
بی‌علی طاعت کونیـن زیان و ضرر است

گر دو صد کـوه طلا در ره معبـود دهید
بی تـولّای علـی جملـه هبا و هدر است

هر که شد خصم علی خصم نبی خصم خداست
در حقیقـت ز زنــازاده زنازاده‌تــر است

دشمن آل محمّـد چـو بــه محشـر آید
آتش خشم خدا از نفسش شعله‌ور است

به سر دوش رسول و به کف پای علی
بنویسیـد علـی بـت شکـن بی‌تبر است

بـی‌ولایش نفسـی گـر بزنــد جبـراییل
کمتر از مرغ زمین خوردۀ بی‌بال و پر است

جنـت از مهـر محبّـان علـی شاخـۀ گـل
دوزخ از بغض غلامان علی یک شـرر است

بــی تولّای علــی نیـست رسـالت کامـل
ثمــر بــاغ نبــوّت همه از این شجر است

نخل‌هــا جملــه گواهـند خــدا مـی‌داند
که علی تشنه، ولی تشنۀ اشک سحر است

سجده بی‌مهر علی سجده به بت باشد و بس
روزه بـا بغـض علـی نیــز گنـاه دگر است

جنّت و کوی علی هست چو یک قطعه زمین
کوثـر و مهر علی قصـۀ شیـر و شکـر است

صورت حق و علی صورت غیب است و شهود
طلعت احمد و او سـورۀ شمس و قمـر است

“میثم”این فخر تو را بس که از این مزرع عمر
نخـل سرسبـز تـو را بـار ولایـت ثمر است




موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عید غدیر
[ 8 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عید غدیر خم

 

روزی كه علی ذكر لب مردم بود
یك فتنه خفته بین مردم گم بود

هر چند محرّم آید از راه ، ولی
آغاز محّرم از غدیر خُم بود

سید هاشم وفایی



موضوعات مرتبط: عید غدیر
[ 19 / 7 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عید غدیر خم


ز مصر نور به کنعان دل بشیر آمد
هلا تمامی پیغمبران! غدیر آمد
به گوش جان علی‌دوستان چو آیۀ وحی
بشارت از طرف داورِ قدیر آمد

علی که نفْس رسول است بر رسول خدا
وزیر بود که بار دگر وزیر آمد
امام عالم خلقت دوباره گشت امام
امیرِ پیشتر از انبیا، امیر آمد

سرود تازۀ روح الامین مبارک باد
نزول آیـۀ اکمـال دین مبارک باد

تبارک الله از این عید، عید خلق و خدا
که حق و باطل از یکدگر شدند جدا
ولادت دگرِ انبیا بوَد این عید
ولادت علی است و ائمه و شهدا
فرشتگان به علی دست می‌دهند که تو
امام و رهبر مایی به غیر تو ابدا!
تمام خلق جهان جن و انس و حور و ملک
نمی‌زنند علی را دگر به نام صدا

تمام خطبه به نام غدیر می‌خوانند
به اتفـاق علـی را امیر می‌خوانند

****

غدیر گوشه‌ای از حوزۀ نظام علی است
غدیر سکۀ سرخ خدا به نام علی است
غدیر بال و پر شیعه در عروج به حق
غدیر جلوه‌ای از نور مستدام علی است
غدیر حج علی‌دوستان به دور علی
غدیر قبلۀ دل، مسجدالحرام علی است
غدیر مهر قبولی به نامۀ اعمال
غدیر کوثر فیضِ خدا به جام علی است

غدیـر آرزوی انبیاست از آدم
غدیر عید کمالِ پیمبر خاتم

الا تمام علی‌دوستان شتاب کنید
غدیر آمده راه خود انتخاب کنید
سقیفه بعد غدیر است پیش روی شما
فرشته‌اید و از این دیو اجتناب کنید
سران فتنه مبادا که فتنه انگیزند
سقیفه را به سرِ جملگی خراب کنید
به هوش، بعد پیمبر علی امام شماست
سراب را بگذارید، رو به آب کنید

به ریسمان خداونـد جمله چنگ زنید
خلیل‌وار به شیطان دوباره سنگ زنید
****

ستودۀ سخنِ «انّما» علی است علی
فشردۀ همه انبیا علی است علی
برادر و وصی و لحم و نفْس پیغمبر
قسم به جانِ رسول خدا علی است علی
امیر خیبر و پیروز «بدر» و مرد «احد»
قسم به دین، همۀ دین ما علی است علی
مباد همره فرعونیان هلاک شوید
فقط به سوی خدا رهنما علی است علی

هزار مرتبـه فریـاد زد پیمبـرتان
که ای تمامی عالم علی است رهبرتان
****

علی است نفْس پیمبر،پیمبر است علی
ز روبهان چه زیان؟ شیرِ داور است علی
فراریان احد پشت سر نگاه کنید
چگونه حافظ جان پیمبر است علی
به آن دو تن که ز خیبر گریختند بگو
فرار از آنِ شما، مرد خیبر است علی
نه آن سه تن، که اگر صد خلیفه بازآیند
پس از رسول همانا که رهبر است علی

پس از غدیر کند بر خلافتش اقرار
حدیث منـزلة و داستانِ یوم‌الدار
****

علی است بت‌شکن دوشِ خواجۀ دوسرا
علی است یار نبی در کنار غار حرا
علی است شیرِ خروشان روز و عابد شب
علی است همسخن حق و همدمِ فقرا
علی برادر پیغمبر و ابوالحسنین
علی است مظهر دادار و همسرِ زهرا
علی است تیر خدا از کمان به سینۀ کفر
علی است میر و علمدار محشر کبرا

علی است روز قیـامت قسیـم جنّـت و نـار
علی است حق؟ نه، که حق را علی بوَد معیار
****

اذان علی است، اقامه علی، قیام، علی است
رکوع، سجده، تشهّد، دعا، سلام، علی است
اگر امام شناسید فاش می‌گویم
قسم به روح همه انبیا، امام علی است
کسی‌که گوش و زبان است وچشم و دست خدا
کسی که کار خدایی کند مدام، علی است
خداست ذکر علی و، علی است ذکر خدا
تمام دین خداوند یک کلام علی است

علی نظام و قوام و امام اسلام است
علی به قول پیمبر تمام اسلام است
****

علی است جان نبی و نبی بوَد جانش
فزون‌تر از ملک و جن و انس، ایمانش
پیمبران خدا عاشق ابوذر او
فرشتگان خدا خاک راه سلمانش
ز پاکی پدر و مادرم بوَد در دل
محبّتش، پدر و مادرم به قربانش
ملائکند همه عاجز از شناخت او
اگر چه دیده بشر در لباس انسانش

امامِ در همـه اعصار ناشناس علی است
علی‌شناس خدا و خداشناس علی است
****

وجود را - ابدا- بی‌علی نمی‌خواهم
بهشت را به خدا بی‌علی نمی‌خواهم
اگر تمام شهیدان دهند دسته گلم
به سیدالشهدا بی‌علی نمی‌خواهم
اگر مسیح دوایم دهد به شدّت درد
من از مسیح، دوا بی‌علی نمی‌خواهم
هزار مرتبه گر از عطش فنا گردم
ز خضر آب بقا بی‌علی نمی‌خواهم

خـدا کنـد کف خاکی ز مقدمش باشم
یکی ز حلقه به گوشان «میثمش» باشم

استاد سازگار

*************************


گوش‌هـا بـاز کـه امروز هزاران خبر است
خبری خوب‌‌تر از خوب‌تر از خوب‌تر است
صـف ببندیـد کـه هنگـام نماز روح است
در گشایید که جبریل امین پشت در است

همگـی عیـد بگیریـد کـه عید آمده است
ایـن همـان عیـد خدای احد دادگر است

سـورۀ مائده خوانیـد کـه صـد مائـده نور
از خـدا در دل هــر آیـۀ آن مستتر است
هـر طـرف مـی‌نگرم قافلـه در قافلـه دل
هر دلی بال‌زنـان سوی علـی رهسپر است
این همان عید غدیر است که در خم غدیر
گوش‌هـا یکسـر بـر خطبـۀ پیغامبـر است

خطبۀ ختم رسل حکم خدا مدح علی است
خطبه‌ای که سندش مستند و معتبـر است
ایهـا النـاس هـر آنکـس کـه منـم مولایش
ایــن علـی او را تـا روز جــزا راهبــر است
این علی بعـد نبـی رهبر و مـولای شماست
این علی منجی یک خلق به موج خطر است

این علـی وجـه خـدا چشـم خدا گوش خدا
این علی دست خدا بازوی فتـح و ظفر است
من همـان شهــر علومــم همه باشید گواه
که علـی تـا ابدالدهـر بـر این شهر، در است
این امـام است امـام است امـام اسـت امـام
که امامت به وجودش همه‌جا مفتخر است

چشم، بی‌نور علی تا صف محشر کـور است
دین بی مهر علی پیکر بی‌دست و سر است
شرر نار همان بغض علی بـغض علـی است
مهـر او پیشِ روی آتـش دوزخ سپـر است
بــه تمـام بشـر اعـلام کنــد ختـم رسل
که علــی بـن ابیطالـب خیــرالبشر است

خصـم او را پسـر مـادر خـود باید خواند
غیر از این چاره نداریم که او بی‌پدر است
بی‌نمــازی اسـت اگـر بی‌علی آرید نماز
این نمازی که اجرش همه نار سقر است
مهر پروندۀ اعمـال شما مهـر علـی است
بی‌علی طاعت کونیـن زیان و ضرر است

گر دو صد کـوه طلا در ره معبـود دهید
بی تـولّای علـی جملـه هبا و هدر است
هر که شد خصم علی خصم نبی خصم خداست
در حقیقـت ز زنــازاده زنازاده‌تــر است
دشمن آل محمّـد چـو بــه محشـر آید
آتش خشم خدا از نفسش شعله‌ور است

به سر دوش رسول و به کف پای علی
بنویسیـد علـی بـت شکـن بی‌تبر است
بـی‌ولایش نفسـی گـر بزنــد جبـراییل
کمتر از مرغ زمین خوردۀ بی‌بال و پر است
جنـت از مهـر محبّـان علـی شاخـۀ گـل
دوزخ از بغض غلامان علی یک شـرر است

بــی تولّای علــی نیـست رسـالت کامـل
ثمــر بــاغ نبــوّت همه از این شجر است
نخل‌هــا جملــه گواهـند خــدا مـی‌داند
که علی تشنه، ولی تشنۀ اشک سحر است
سجده بی‌مهر علی سجده به بت باشد و بس
روزه بـا بغـض علـی نیــز گنـاه دگر است

جنّت و کوی علی هست چو یک قطعه زمین
کوثـر و مهر علی قصـۀ شیـر و شکـر است
صورت حق و علی صورت غیب است و شهود
طلعت احمد و او سـورۀ شمس و قمـر است
«میثم»این فخر تو را بس که از این مزرع عمر
نخـل سرسبـز تـو را بـار ولایـت ثمر است

استاد سازگار

*************************


به گوش ای همه عالم! خدا بشیر شماست
محیط ارض و سما صحنۀ غدیر شماست
نگه در آینۀ آفرینش اندازید
تجلی علوی در رخ منیر شماست 
ندای ختم رسل می‌رسد زخم غدیر
که ای تمامی امت علی امیر شماست
کمـال دین خدا بر خدا مبارک باد
تمام نعمت حق بر شما مبارک باد
 
****
 
الا تمام علی دوستان! قیام کنید
فراز دست نبی بر علی سلام کنید
خطابه خوانِ خدا گشته خواجۀ لولاک
کلام او همه وحی است احترام کنید
به نص حکم الهی علی امام شماست
امامت دگران را به خود حرام کنید
بـه شکـر آیـۀ اکمـال دیـن نمـاز کنید
دو دست خویش به سوی علی دراز کنید
 
****
 
خدا به نطق محمد کند ثنای علی
صدا صدای رسول است یا صدای علی
پیمبران همگان ایستاده‌اند به صف
که لب کنند تر از کوثر ولای علی
غدیر آمده ای شاعران آیینی
شما قصیده بگویید از برای علی
قلم به دست بگیرید و صفحه بردارید
کـه خطبۀ نبـوی را همه به نظم آرید
 
****
 
ندا ز خالق عزوجل رسید امروز
که دشمنان همه گشتند ناامید امروز
ندای بلغ ما انزل الیک ز حق
به گوش خویش رسول خدا شنید امروز
به ذات پاک خدا می‌خورم قسم آری!
که در غدیر، خدا هم گرفته عید امروز
به دوستان غدیر این ندا مبارک باد
که روز عید علی بر خدا مبارک باد
 
****
 
الا رسول خدا از علی بگو! تو بگو!
مرا چه زهره که گویم ثنای او تو بگو!
بخوان ثنای علی را بخوان بخوان، تو بخوان!
بگو علی‌ست تجلای ذات هو، تو بگو!
هنوز ما سر مویی نگفته‌ایم از او
بگو فضائل او را تو موبه‌مو، تو بگو!
بگو بگو که فقط قول توست باورمان
 بگو که ما بشناسیم کیست رهبرمان
 
****
 
شمیم باغ بهشت از کویر می‌شنوم
بشارت ابدی از بشیر می‌شنوم
ندای خطبۀ نورانی محمّد را
تمام، گوش شده از غدیر می‌شنوم
من از زبان محمد که خود زبان خداست
به گوش جان، همه مدح امیر می‌شنوم
که ای تمامی امت علی امیر شماست
امام و رهبر و مولا و دستگیر شماست
 
****
 
علی امام مبین است بر تمام امم
علی‌ست محشر و میزان، علی‌ست لوح و قلم
علی صلوة و صیام و علی‌ست حج و زکوة
علی‌ست زمزم و رکن و مقام و حل و حرم
علی‌ست با علم حمد در کنار نبی
علی میان امامان و انبیاست علم
علی به گفتۀ قرآن تمام قرآن است
علی تمـام محمد تمام ایمان است
علی‌ست آیت عظما علی است سورۀ نور
علی‌ست ناظر و منظور و ناصر منصور
علی‌ست حمد و علی حامد و علی محمود
علی‌ست ذکر و علی ذاکر و علی مذکور
علی‌ست روح خدا و علی روان مسیح
علی کلام کلیم و علی تجلی طور
علی‌ست فاتح میدان جنگ بدر و حنین
علـی‌‌ست نـفس رسول خدا ابوالحسنین
 
****
 
علی گرفت ز جبریل در احد شمشیر
علی کمان خدا را به قلب دشمن تیر
علی‌ست قاتل مرحب علی‌ است قاتل عمر
علی به گردن گردن‌کشان کشد زنجیر
هنوز عالم خلقت به پا نبود که بود
علی ولی خدا و علی به خلق، امیر
علی‌ست قاتل گرگ هوی و دیو هوس
علی به حنجرۀ نفـس بسته راه نفس
من از تجلی داور جدا شوم؟ هرگز!
من از مسیر پیمبر جدا شوم؟ هرگز!
من از محبت زهرا تهی کنم دل را؟
من از حقیقت کوثر جدا شوم؟ هرگز!
من از غدیر به سوی سقیفه رو آرم؟
من از ولایت حیدر جدا شوم؟ هرگز!
هـزار پـاره شـود گر ز تیـغ، پیکـر من
به خون خود بنویسم علی‌ست رهبر من
 
****
 
جوازِ جنتِ قربِ خداست نام علی
همای قلۀ قاف قضاست رام علی
سلام خلق چه قابل بود به محضر او؟
خدا رسانده به ختم رسل سلام علی
هزارها یم توحید جوشد از دهنش
به کافر ار برسد قطره‌ای ز جام علی
به روز حشر، قیامت اسیر قامت اوست
بهشت گوشه‌ای از سایۀ امامت اوست
دمی ندارم تا همدم علی باشم
به قطره غبطه خورم تا یم علی باشم
خدا کند که مرا طول عمر نوح دهند
 تمام عمر اسیر غم علی باشم
مرا تخلص «میثم» از این جهت زیباست
که تربت قدم میثم علی باشم
کی‌ام که در صف محشر به محضرش باشم
خـدا کنـد کـه سگ کـوی قنبرش باشم

استاد سازگار



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عید غدیر خم مهدی وحیدی
[ 30 / 7 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عید غدیر خم


           
        اجرا شده توسط حاج محمود کریمی:
       
      قطره ای بودم وچکیده شدم
      سمت دریای تو کشیده شدم
      
      بارهاست سنگ عاشقی خوردم
      باز اطراف عشق دیده شدم
      
      اشهدصبح وظهروشام توام
      کز روی ماذنه شنیده شدم
      
      تا که وحی ترا به شانه نهم
      مثل جبیریل آفریده شدم
      
      از درخت ولایت طوبی
      مثل یک سیب سرخ چیده شدم
      
      چارده قرن من نمک زادم
      از اهالی حیدر آبادم
      
      آب پیدا شده نگاه کنید
      چشمه دریا شده نگاه کنید
      
      وقت وقت نزول دادن من ...
      ...کنت مولاه شده نگاه کنید
      
      تا دوباره همه طواف کنند
      کعبه ای پا شده نگاه کنید
      
      پسر حضرت ابی طالب
      شاه دنیا شده نگاه کنید
      
      کوری چشم های آن سه نفر
      علی آقا شده نگاه کنید
      
      یاعلی یاابالحسن ای شاه
      اشهدانک ولی الله
      
      به نگاهت کمی نقاب بده
      فرصتی هم به آفتاب بده
      
      تا رطب های من شود باده
      نخل جان مرا شراب بده
      
      کمی از زیر پای سجاده ات
      تا شود تربتم تراب بده
      
      از خودت از بیان شرح خودت
      دست پیغمبران کتاب بده
      
      تا که امشب جهان فدات شود
      به جهان حق انتخاب بده
      
      ای بزرگ شگفت ناپیدا
      ای امیر شریف بی همتا
      
      آفتاب عشیره ی مجنون
      قبله گاه قبیله ی لیلا
      
      پادشاه حجاز و نان بر دوش
      زخمی بار کیسه ای خرما
      
      ما کجا و زیارتت خورشید
      تو کجا و کوچه های این دنیا
      
      تندتر میزند به نام شما
      تبش قلب حضرت زهرا
      
      نام تو فتح باب پیغمبر
      در حوالی لیله الاسرا
      
      نام تو نیل می شکافد باز
      نام تو زهره میدرد هرجا
      
      نام تو میشود رجز وقتی
      تیغ عباس میکند غوغا
      
      مادرم گفت جای لالائی
      تا که خیزم به نام تو برپا
      
      ذکری از والی الولی گفتم
      راه افتادم وعلی گفتم
      
      خواست حق آنچه میدمد گردد
      چهره ات جلوه ی احد گردد
      
      خواست حق تا که در احد آئی
      که شرف با تو مستند گردد
      
      خواست حق تا که طاق ابرویت
      قبله ی جان الی الابد گردد
      
      یاد تو ذکر موج دریاهاست
      لحظه هائی که جزر ومد گردد
      
      رد پای تو را نمی یابم
      عرش حتی اگر رصد گردد
      
      مرتضی مرتضی ست در همه حال
      گرجهان جمله عبدود گردد
      
      نفسی ده سینجلی گوییم
      صدو ده بار یا علی گوییم
      
      گردوخاکی میان میدان است
      رزم گاهی دوباره حیران است
      
      ابروانی کمی گره خورده
      لحظه ها لحظه های طوفان است
      
      ماندن اینجاچقدر ناممکن
      مردن اینجا چقدر آسان است
      
      لشگری را به خویش پیچانده
      ذوالفقاری که گرم جولان است
      
      حول روز قیامت آمده است
      یا نه شیرخدا رجز خوان است
      
      دستمال نبرد خود را بست
      یعنی این کوه گرم طغیان است
      
      هیبتش کوه را زمین زده ست
      هر سپاهی از آن پریشان است
      
      پهلوان پروری که می بینی
      از نژاد امین رضوان است
      
      این که پیچیده لافتی باشد
      بانک تکبیر از خدا باشد
      
      حب حیدر بود اساس نماز
      عجلوا بالصلوه قبل الفوت
      
      مهر او مایه ی حیات همه
      عجلوا بالحیوه قبل الموت
      
      بس بود واژه های تکراری
      مدح خوانم ز بهر نوکر تو
      
      مرده راجان تازه می بخشد
      خاک پای غلام و قنبر تو

**********************


عیـد همـه اعیـاد خـدا عیـد غدیـر است
عیدی است که پیغمبـر اسـلام بشر است
عیدی که در آن عمر خطیر است خطیر است
عیدی است که حیدر به همه خلق امیر است
 
عیدی است که از سوی خدا بهر محمّد
گـل واژۀ «اَکـمَلتُ لکُـم دینُکُـم» آمــد
 
****
 
تبـریک در این عیـد مؤیـد شده واجب
امری است مؤکد که به احمد شده واجب
لطف و کـرم از خـالق سرمـد شده واجب
ابـلاغ ولایـت بـه محمّـد شده واجب
صحرای غدیر آمده صحرای قیامت
زیرا که گرفته است خدا عید امامت
 
****
 
یاران گل لبخند ز هر سو بفشانید
بر خاک قدم‌های محمّد بنشانید
در محضر احمد ز علی مدح بخوانید
تا عیـدی خـود را ز محمّـد بستانید
با عطر ولایت دهن خویش بشویید
تبریک به سادات بنی فاطمه گویید
 
****
 
در دست گرفته است نبی دست ولی را
ابـلاغ کنـد حکـم خـدای ازلــی را
افکنده به قلب همگـان، نور جلی را
کـای مـردم عالم بشناسید علـی را
فرمـان خداونـد همیـن است همیـن است
هر کس که منم رهبر او، رهبرش این است
 
****
 
حکـم از طـرف ذات خداونـد غدیـر است
بر ختم رسل ایـن علی امـروز وزیـر است
در حکم مدیر است، مدیر است، مدیر است
بر خلق امیـر است، امیـر است، امیر است
این است که شایسته این قدر و مقام است
تا حشر امـام است امـام است امـام است
 
****
 
منشور خـدا را همه امروز بخوانید
دین غیر تولای علی نیست بدانید
بر تخـت ولایت دگری را ننشانید
فرمـان خـدا را ز لـب او بستـانید
این است که بوده همه‌جا نفسِ امیرش
این است کـز آغـاز خدا خوانده امیرش
 
****
 
این است که دین، دین نشود جز به ولایش
این است کـز آغــاز خــدا گفتـه ثنایش
این است که قرآن شده مشتاق صدایش
این است دلِ بستـه اجـابت به دعـایش
غیر از علی اسلام یدالله ندارد
با خویش محمّد اسدالله ندارد
 
****
 
این بر همه مولاست بدانید بدانید
این از همه اولاسـت بدانید بدانید
این همسر زهراست بدانید بدانید
این دست الهی است ببینید ببینید
این هست الهی است ببینید ببینید
 
****
 
این نور عیان است عیان است عیان است
این سرِّ نهان است نهان است نهان است
این جان جهان است جهان است جهان است
این بر تـن توحیـد روان است روان است
این رهبر دین رهبر دین رهبر دین است
والله امیـن است امیـن است امین است
 
****
 
ای روی تو مرآت خدای تو علی جان
ای ذکـر خداونـد ثنـای تو علی جان
ای ملک خـدا زیر لوای تو علی جان
ای جان دو عالم به فدای تو علی جان
تـو آینـۀ غیب‌نمــا غیب‌نمــایی
تو روی خدا، روی خدا، روی خدایی
 
****
 
خصم تو به جز قعر سقر نیست سرایش
فرقـی نبـوَد بیـن عبـادات و زنـایش
نفرین شـود از خشم خداوند، دعـایش
حق است که ابلیس کند گریه برایش
فردا شرر نار بود تشنۀ خونش
فریاد زند دوزخ از سوز درونش
 
****
 
ما مرد غدیریم غدیریم غدیریم
ما یـار امیـریم امیـریم امیـریم
صدبار اگر زنده شده باز بمیریم
والله قسم خـط سقیفه نپذیریم
در مدح علی تا که بخوانیم قصیده
باید که ز «میثم» بستانیم قصیده

غلامرضا سازگار

**********************

 
امروز روز عیـد خداونـد کبــریاست
عید فرشتگــان خـدا عیـد انبیاست
عید محمّد عید علی عید فاطمه
عید ائمه، عیـد امـم، عید اولیـاست 
عید کمال نعمت و عیـد تمـام دین
عید حسین عید شهیدان کربلاست
عید امـامت علـوی، عیـد یاس کفر
عید هلاک شیطان، عید حیات ماست
پیغمبران مدیحه بخوانید از علی
عیدی خویش را بستانید از علی
 
****
 
عید بزرگ خـالق اکبر مبارک است
عید بقـای دین پیمبر مبارک است
عید غدیـر بهــر تمــام غدیریـان
بر مسلمین ولایت حیدر مبارک است
عید بزرگ سـاقی کوثـر ولی حـق
از ذات ذوالجلال به کوثر مبارک است
چشم یهود چون دل اهل سقیفه کور
عید غدیـرِ فاتح خیبر مبارک است
امروز- ای تمام ملل!- حیدری شوید
سر تـا قدم زبـانِ ثناگستری شوید
 
****
 
بر گوش جان صدای خداوند اکبر است
مـداح مـرتضی به زبـان پیمبـر است
گوید که ای تمـام خلایق، وصی من
از کوچک و بزرگ بـدانید حیـدر است
حیدر که ذوالفقار خدا شیر مصطفی است
حیدر که فاتح احـد و بدر و خیبر است
حیدر که روز خندق، یک ضرب دست او
از طاعـت تمـام خـلایق فراتـر است
باور کنید اینکه علی جان احمد است
باور کنید مـن علی‌ام او محمّد است
 
****
 
بـاور کنیـد فاتح خیبر فقـط علی است
بـاور کنیـد ساقی کوثر فقط علی است
بـاور کنیـد آن کـه شـب لیلـه الـمبیت
هر لحظه شد فدای پیمبر فقط علی است
بـاور کنیـد از طـرف حـق بـرای مـن
تنها کسی که گشت برادر، فقط علی است
باور کنید آن که همـه عمر، لحظـه‌ای
غافل نشد ز حضرت داور فقط علی است
بـاور کنید هـر که علـی باشـدش امام
جنت بر اوست واجب و دوزخ بوَد حرام
 
****
 
این است آن علی که ستوده‌ست داورش
این است آن علی که خدا خوانده حیدرش
این است آن علی که برای نجات دین
آمـد نـود جـراحت سنگین بـه پیکرش
این است آن علـی که روایات وحی را
خوانده است جبریل امیـن در برابرش
این است آن علی که در آیات بی‌شمار
باشـد خـدای عزّوجـلّ مـدح‌گسترش
این است آن علی که به ظل هدایتش
باشـد تمـام دیـن خـدا در ولایـتش
 
****
 
ای در مکان حقیقتی از لامکان علی
وی در زمین امام هزار آسمان علی
ای بنـده‌ای که داده خداییت دست حق
بر وسعت جهان و به طول زمان علی
جویای دشمنان تو از شش جهت جحیم
مشتاق دوستان تو بـاغ جنان علی
بـرقع بـزن کنـار ز مــاه جمـال خـود
آنک بـده جمال خدا را نشان علی
آغوش کبریا همه بیت‌الحرام توست
زیباتـرین کلام خـداوند نام توست
 
****
 
تو نفس احمدی و امامت از آن توست
تو جان مصطفایی و او نیز جان توست
گویـی هنـوز یکسـره در بــرکۀ غـدیر
با صدزبان، رسول خدا مدح‌خوان توست
سوگند می‌خـورم بـه محمّد که رهبری
بعـد از رسـول، حقِ تو و خاندان توست
آن کس که خواست غصب کند مسند تو را
کمتـر ز خـاک خادمـۀ آستـان تـوست
وقتی که او به جنگ احد گفت الفرار
آورد جبرییــل بـرای تــو ذوالفقـار
 
****
 
ای سجده شسته روی خود از خاک کوی تو
ای سیل‌هـای رحمت حق آب جوی تو
بی‌آبرویـم، ایــن نبــوَد گـر عقیـده‌ام
اســلام راسـت آبــرو از آبــروی تـو
خلـوت کننــد چونکـه خـدا و پیمبرش
باشـد کـلام هـر دو فقط گفتگـوی تو
بالاتــری از اینکــه تمـام بهـشت را
فردا کننـد هدیـه بـه یک تار موی تو
در چشم آن که پاک سرشت است یا علی
دیـدار قنبـر تــو بـهشت اسـت یا علی
در پیکــر تـو روح و روان محمّــد است
در کـام تـو همیشـه زبـان محمّـد است
بگـذار دیگــران ز پـی دیگــران رونــد
مولای من کسی است که جان محمّد است
قدر و جـلال و شان محمّد از آن توست
قدر و جلال و شان تو از آن محمّد است
دیـدم هــزار مرتبــه گفتـم هـزار بــار
در تـو تمـام نـام و نشـان محمّـد است
«میثم» تو را شنـاخت، تـو مرآت احمدی
نامت خوشت علی است، ولیکن محمّدی

غلامرضا سازگار

**********************

عید غدیر عید خداوند اکبر است
این عید از تمامی اعیاد، برتر است
عید تمام نعمت و عید کمال دین
یا عید حاصل زحمات پیمبر است

 
قرآن پیام داده که این عید احمد است
زهرا به وجد آمده کاین عید حیدر است

عید خدا و لوح و قلم عید جبریل
 عید چهارده حجج الله اکبر است

از خطبۀ غدیر بخوانید با نبی
مدح علی که وحی خداوند اکبر است

سوگند می‌خورم به خداوندی خدا
آن را که دوستی علی نیست کافر است
 
گو صد هزار بار شود غصب، حق او
بعد از نبی علی به همه خلق، رهبر است
 
طاعات، بی‌ولای علی هیزم جحیم
توحید بی‌وجود علی نخل بی‌بر است
 
بی مهر مرتضی‌علی و خاندان او
حج و نماز و روزه همان جسم بی‌سر است
 
در آفتاب حشر فقط پرچم علی
بر فرق هر پیامبری سایه‌گستر است
 
یک گوشه از ولایت او وسعت بهشت
یک قطره از کرامت او حوض کوثر است
 
باید برید سر ز تن دشمن علی
حتی اگر برادر و فرزند و مادر است
 
مقداد او به باغ جنان ناز می‌کند
کل بهشت‌، عاشق سلمان و بوذر است
 
آیا بود فراری جنگ احد امیر
یا آنکه فاتح احد و بدر و خیبر است؟
 
والله نفس پاک پیمبر فقط علی‌ست
والله شهر علم، محمد، علی در است
 
کس را چه زهره تا که به زهرا شود امام
تنها علی امام به زهرای اطهر است
 
می‌گویم این کلام و برآیم ز عهده‌اش
یک یاعلی عصارۀ الله‌اکبر است
 
یا مظهرالعجایب، یا مرتضی علی
این ذکر بر ملائکه ذکر مکرر است
 
قرآن و او بسان دو ابرو کنار هم
یا مهر و ماه یا دو فروزنده اختر است
 
این دو برای امت اسلام دو پدر
یا در کنار هم دو گرامی برادر است
 
این است آن علی که پیمبر به وصف او
فرمود با تمامی ایمان برابر است
 
یک لحظه‌اش ز عمر زمان پر فروغ‌تر
یک ضربه‌اش ز طاعت کونین، برتر است
 
با یک اشاره‌اش همه سلمان اهل‌بیت
از یک نظاره‌اش همه عالم ابوذر است
 
خواهد کند معاویه با او برابری
والله کم ز خاک کف کفش قنبر است
 
تنها علی مدرس کل ملائکه
تنها علی معلم علم پیمبر است
 
تنها علی برادر پیغمبر خداست
تنها علی به عرصۀ پیکار، حیدر است
 
ماه است شمع خانۀ خشت و گل علی
خورشید در فروغ رخ او شناور است
 
غیر از علی که نفس نفیس محمد است؟
غیر از علی کتاب خدا را که داور است؟
 
لال‌اند جن و انس و ملک در ثنای او
مدح علی به عهدۀ شخص پیمبر است
 
«میثم» خوش است مدح علی با زبان وحی
قرآن و وصف شیرخدا شیر و شکر است
 
 
استاد سازگار



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عید غدیر خم مهدی وحیدی
[ 30 / 7 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

دوبيتي هاي غدير

قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد
ایمان به جز از حب علی پایه ندارد
گفتم بروم سایه لطفش بنشینم
 گفتا که علی نور بود سایه ندارد

*************


در غدیر خم، ولایت شد قبول
برد بالا دست مولا را رسول
رفت بالا دست خورشید غدیر
شد امام و مقتدای ما، امیر


*************


به روز غدیر خم از مقام لم یزلی
به کائنات ندا شد به صوت جلی
که بعد احمد مرسل به کهتر و مهتر
امام و سرور و مولا علیست علی


*************


باز تابید از افقْ روزِ درخشانِ غدیر
شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدیر
موج زد دریای رحمت در بیابان غدیر
چشمه های نور جاری شد ز دامان غدیر


*************


ای غدیر خم که هستی روز بیعت با امام
بر تو ای روز امامت از همه امت سلام
از تو محکم شد شریعت، وز تو نعمت شد تمام
ما به یاد آن مبارک روز و آن زیبا پیام



*************


ستاره سحر از صبح انتظار دمید
غدیر از نفس رحمت بهار چکید
گرفت دست قدر، رایت شفق بر دوش
زمین به حکم قضا آب زندگی نوشید



*************


از جام و سبو گذشت کارم
وقت خُم و نوبت غدیر است
امروز به امر حضرت حق
بر خلق جهان علی امیر است


*************

گفت پیغمبر به یارای سخن
پیک رب العالمین آمد به من
گفت حیدر را خدا این تحفه داد
بر همه خلق جهان فضلش نهاد . . .



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير


این صدای گرد و خاک بال کیست؟
این تلاطم های موج یال کیست؟
 
اولین بار است میخواند سرود
آخرین بار است می آید فرود
 
آمد و شوقی شد و در سینه ریخت
برسرم بارانی از آئینه ریخت
 
بند تسبیحم برایش دانه شد
مسجد قلبم کبوترخانه شد
 
آیه ای آورده سنگین و ثـقیل
زیر این آیه تلف شد جبرئیل
 
آیه ای از حضرت قدوس خم
شیعیان ، الیوم اکملت لکم
 
آیه ای آورد و خود پرواز کرد
باب عشق و عاشقی را باز کرد

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير


من همان زائري که مي داني
بيقرار از تب پريشاني
 
عابر کوچه هاي دلتنگي
خسته از روزهاي حيراني
 
مردي از خانواده سلمان
عاشقي از تبار ايراني
 
تشنة يک نگاه دلجويت
تشنة آن شراب روحاني
 
در نگاهم عريضه اي دارم
که تو آن را نگفته مي خواني
 
ذره اي هستم آفتابم کن
خاک راه ابوترابم کن

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

جلوه گران عشق كه خونم حلالشان
پيغمبر و على كه نبينم ملالشان
 
درياى علم حق به تموّج رسيد و پس
بر ساحل غدير خم افتاد فالشان
 
تا بر فراز منبر عالم قدم زنند
صدها فرشته فرش نمودند بالشان
 
دست خدا ز دست نبى قد كشيده است
هريك رسيده‏اند به اوج كمالشان
 
كوزه گران عالم عشقند اين دو دست
چيزى نمى‏شود كه بسوزد سفالشان
 
عالم در اين كتاب ز يك نقطه كمتر است
سر بسته گفته‏ام به تو مقدار مالشان
 
نعلينشان ز خاك طبيعت منزّه است
خورشيد و ماه ميوه خام خيالشان
 
اينجا مجال زمزمه‏هاى بلال نيست
زيباترين مؤذن هستى‏است خالشان
 
قبل از شروع خلقت اين خلق بوده‏اند
يعنى كه از خداى بپرسيد سالشان
 
دنيا نبود ظرف ظهور على و آل
تاكند و اين پياله نباشد مجالشان
 
رضا جعفری



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

 
چه جانماز پي اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد
 
علي حقيقت روز است و هيچ جايز نيست
كه در مقابل شب انعطاف بر دارد
 
دو سوي اين كره هر يك قلمروي دارند
نشد جداييِ شان ائتلاف بردارد
 
شبيه خواب سحر سطحي است و زود گذر
كسي كه دست از اين اختلاف بر دارد
 
دوباره مثل علي زاده مي شود ، اما
اگر دو مرتبه كعبه شكاف بر دارد
 
اگر كه حرمت مولا نبود ، ممكن بود
خدا ز خلق خود امر طواف بر دارد
 
علیرضا دهقانیان



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

تا ملائک همگی دور علی چرخیدند
حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند
 
حاجیانی که همگی منتظر حق بودند
در بر احمد مختار علی را دیدند
 
با نفس های علی باز خدا ساخت بهشت
چون که از برکت حیدر همه را بخشیدند
 
مثل نقلی روی دستان پر از لطف نسیم
اختران را طرف عرش خدا پاشیدند
 
تا که دستان علی را به هوا بُرد نبی
دست او را همه ی آینه ها بوسیدند
 
آسمان ها همگی خم شده و مثل زمین
روی خود را به کف پای علی ساییدند

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

مولا براي از تو سرودن غزل کم است
تلميح و استعاره ، مجاز و بدل کم است
 
قرآن ناب لايق وصف مقام توست
شعر و حديث و قصه و ضرب المثل کم است
 
آن لحظه که حلاوت نام تو بر لب است
شيريني شکر که چه گويم، عسل کم است
 
بايد براي مدح تو از صبح بدر گفت
هيجاي نهروان و شکوه جمل کم است
 
اي دست اقتدار خدا، فارس العرب
اصلا براي شان تو تعبير «يل» کم است
 
هر قدر هم که دم بزنم اي امير عشق
از شوکت و جلالت تو، ما حَصَل کم است
 
شهره شده ميان عرب تک سواري ات
آوازه هاي صاعقه‌ي ذوالفقاري ات

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)

ادامه مطلب
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

تجلّی همه أسماء ذات هستی تو
برای خلق،ظهور صفات هستی تو
 
تو آفریده شدی جزء ممکنات شوی
ولی ز سلسله ی واجبات هستی تو
 
گره گشای همه انبیا تو بودی و
گره گشای همه مشکلات هستی تو
 
به توبه گفت که:یا عالیُ بحقّ علی
برای حضرت آدم برات هستی تو
 
تو یار نوح شدی تا رها شد از طوفان
و بر خلیل در آتش نجات هستی تو
 
برای حضرت موسی توئی ید بیضا
برای حضرت عیسی حیات هستی تو
 
به جز تو هیچ کسی نیست نفس پیغمبر
که رونمای وی از هر جهات هستی تو
 
چگونه مثل منی شاعرت شود،که خودت
به نظم آور صدها لغات هستی تو
 
 (به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند)
 
مسیر قافله سوی غدیر می گردد
غدیر واقعه ای بی نظیر می گردد
 
رسید روح الأمین،گفت:یا رسول الله
بگو پیام خدا را،که دیر می گردد
 
بگو که پشت تو بر ذات کبریا گرم است
به بند دام تو شیطان اسیر می گردد
 
به حاضرین تو بگو تا به غائبین گویند
علی است آنکه پس از تو امیر می گردد
 
بگو نه از طرف من،که حکم حکم خداست
علی ولیّ و وصیّ و وزیر می گردد
 
همیشه دوست او سربلند می گردد
همیشه دشمن او سر به زیر می گردد
 
قسم به ذات خدا عاقبت به خیر شود
کسی که بر در او مُستجیر می گردد
 
چه اعتنا به کم و بیش این جهان دارد
که بهره مند ز خیر کثیر می گردد
 
هر آنکه عید غدیر و علی است معیارش
دعای حضرت زهرا بود نگهدارش
 
به دست حضرت خورشید می درخشد ماه
بر این جلالت و شوکت همه کنند نگاه
 
از این به بعد بلند است روی مأذنه ها
صدای أشهد أنّ علی ولیّ الله
 
علی برای خدا و رسول یک شیر است
مجال عرضه ندارد به پیش او روباه
 
فقط برای رضای خدا زند شمشیر
علی است کوه و سپاه مقابلش چون کاه
 
علی است مرد عبادت،علی است مرد جهاد
علی است مرد قضاوت،علی عدالت خواه
 
هر آن کسی که دمی بی علی نفس بکشد
تمام زندگی خویش را نموده تباه
 
برای آن که بود دست او به دست علی
مسیر قُرب خداوند می شود کوتاه
 
(علی امام من است و منم غلام علی)
کسی که غیر علی خواست می شود گمراه
 
 مُرید شاه نجف پیرو سقیفه که نیست
هر آن که غصب خلافت کند خلیفه که نیست
 
نشسته ام بنویسم نمی از این یم را
بزرگی تو شمارد بزرگ این کم را
 
درخت توست پر از میوه ی رسیده و کال
بیا سوا مکن این میوه های درهم را
 
اسیر روی تو دیدم هزار یوسف را
گدای کوی تو دیدم هزار حاتم را
 
اگر بزرگ شدم در قبیله ای شیعی
تو داده ای به من این نعمت فراهم را
 
اگر اجازه دهی باز آخر این شعر
کمی مرور کنم خاطرات ماتم را
 
پس از غدیر،پس از رحلت رسول خدا
مدینه می زند آتش بهشت خاتم را
 
میان آن همه نامحرم؛ای غیور صبور!
خدا کند که نبینی حضور مَحرم را
 
حوائج از تو بخواهند مردم امّا من
نخواهم از تو به جز روزی محرّم را
 
 (سلام بر لب عطشان سیّدالشّهدا
به گیسوان پریشان سیّدالشّهدا)
 
علی اصغر انصاریان



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

دلها اگر که بال برای تو میزنند
هر شب سری به سمت سرای تو میزنند
 
جبریل میشوند تمام کبوتران
وقتی که بال و پر به هوای تو میزنند
 
از وصله های کهنه نعلین خاکی ات
پیداست سر به سوی خدای تو میزنند
 
هر شب فرشته ها که به معراج می روند
دستی به ریشه های عبای تو میزنند
 
بینند اگر خیال تو را بت تراش ها
تا روز حشر تیشه برای تو میزنند
 
بر سینه ام نوشته خدا والی الولی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
 
وقتش رسیده تا که زمین امتحان دهد
وقتش رسیده تا که زمان را تکان دهد
 
فصل ظهور نفس رسالت رسیده است
میخواهد ازخدای به گامش توان دهد
 
باید سه روز صبر کند در غدیر خم
تا که به روی منبری از دل اذان دهد
 
میخواست حق که آینه ای در برابر ...
... آئینه تمام نمایش مکان دهد
 
میخواست حق که عین نبی را عیان کند
میخواست حق که دست خودش را نشان دهد
 
شوری میان عرصه ی محشر بلند شد
دست علی به دست پیمبر بلند شد
 
وقتی غضب کند همه زیر و زِبر شوند
جنگاوران معرکه ها در به در شوند
 
وقتی غضب کند همه در خاک میروند
گیرم که صد سپاه بر او حمله ور شوند
 
چشمش اگر به پهنه میدان نظر کند
گردن کشان دهر همه بی سپر شوند
 
از ضرب ذوالفقار، خدا فخر می کند
سرهای بی شمارِ جدا بیشتر شوند
 
فرقی نمی کند که یسار است یا یمین
آنقدر سر زند که دو سر، سر به سر شوند
 
این مرد تکیه گاه نبرد پیمبر است
این شیر ، شیر حضرت حق است حیدر است
 
سر می دهیم و از درتان پر نمی زنیم
موجیم و سر به ساحل دیگر نمی زنیم
 
وقتی که حرف ؛حرف ولایت مداری است
ما دم ز غیر، تا دم آخر نمی زنیم
 
وقتی که امر نائبتان فرضِ جان ماست
سنگ کسی به سینه باور نمیزنیم
 
فصل بصیرت است به جز با لوای او
حتی قدم به صحنه محشر نمی زنیم
 
ما را فقط به پای ولایت نوشته اند
ما سینه پای بیرق دیگر نمی زنیم
 
با ذوالفقار و نام علی پا گرفته ایم
ما درس خود ز مکتب زهرا گرفته ایم
 
عطری بده که غنچه نیلوفرم کنی
تا در حضور خویش شبی پرپرم کنی
 
اصلاً مرا نگاه تو در صبح روز عهد
پروانه آفرید که خاکسترم کنی
 
دُرّ نجف دلم شده شاید به دست خویش
روزی مرا بگیری و انگشترم کنی
 
من را جلا بده که تو را جلوه گر شوم
بهتر همان که آینه دیگرم کنی
 
نان جوئی به دست تو دیدم چه میشود....
...هم سفره غلام خودت قنبرم کنی
 
همراه ظرف خالی شیر آمدم که باز
دستی کشی به روی سرم سرورم کنی
 
آقا نظر به چشم تر مادرم نما
بوی محرم آمده عاشق ترم نما
 
حسن لطفی



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير




چو شهر علم نبی گشت در علی بشود
بدا به حال هرآن کس که بر علی بشود
 
غدیر صحنه ی اوج ولایت است ببین
پیمبر آمده از هر نظر علی بشود
 
خدا شود به خداونداگر که یک پله
از این که هست علی بیشتر علی بشود
 
چه محشری شده برپا به روی بار شتر
حساب کن که نبی ضرب در علی بشود
 
در این معادله اصلا درست هم این است
خبر رسان که نبی شد خبر علی بشود
 
نه اینکه نام علی حافظ ابوالبشر است
قرار بود دعای سفر علی بشود
 
تبر به دست اگر بت شکن شد ابراهیم
نبی ست بت شکن اما تبر علی بشود
 
چه در غدیر چه در خیبر و چه در محشر
فرار هست فقط یک نفر علی بشود
 
به غیر فاطمه آن هم نه درتمام جهات
نمی شود که کسی این قدر علی بشود
 
فقط برای حسین است این فضلیت که:
پدر علی و هرآنچه پسر علی بشود
 
نه هر جدال که در اوج جنگ کرب و بلا
حسین تر شود عباس تر:علی بشود
 
چه در زمان نبی و چه در دل محراب
همیشه باعث شق القمر علی بشود
 
مهدی رحیمی



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير


چه صدايي ست كه احساس مرا مي خواند
مثل آوازحرا سمت خدا مي خواند
 
 چه شگفت است كه باران صدا مي بارد
 واژه در واژه غزل هاي رها مي بارد
 
 واژه هاطعم اهورايي كوثردارد
 وحي مي بارد وحس خوش باوردارد
 
 باوراين است كه تا قافله ها برگردند
 واجب اينجاست همه نافله ها برگردند
 
 شد مقدر كه رسالت به ولايت برسد
 دين شكوفا به درختي كه نهايت برسد
 
 دين شكوفا برسد آينه لبريز شود
 عشق در ذوق غدير عاطفه انگيزشود
 
 دستي ازسلسله ي  نور به بالا برسد
 اوج من كنت به سرشانه ي مولا برسد
 
 هركه مولاي من اويم...و محمد مي گفت
 نور از نور هرآيينه مجدد مي گفت
 
 پيش از اين گفت نه يك بار ولي نشنيدند
 هر چه با صوت رسا گفت علي، نشنيدند
 
 ولي امروز غدير است و شنيدن جاريست
 همه جا زمزمه ي روشن ديدن جاريست
 
 و شنيديم نبي گفت علي تان مولاست
 و پس از اين نفس سبز ولي تان مولاست
 
 يازده مرتبه اين نور سفر خواهد كرد
 نسل ها را نفسي تازه خبر خواهد كرد
 
 كه غدير آمد تا جاري كوثر باشد
 چهارده آينه گسترده ي باور باشد
 
 باور اين است كه هر لحظه ولايت با ماست
 از غديري كه نفس هاي هدايت با ماست
 
 باز اي همنفسان حس شكوفا دارم
 بويي از پيرهن يوسف زهرا دارم
 
 ناگهان مي رسد آن ماه كه هستي با اوست
 خم سربسته ي راز است كه مستي با اوست
 
 مست مهدي شده ام ساز سكوتي بزنيد
 در غديري كه شكوفاست قنوتي بزنيد
 
خلیل عمرانی



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

آیینه از نگاه تو مبهوت می شود
حیـرت، شـهید تیـغ دو ابروت می شود
 
محراب چشم تو همه را سر به راه کرد
شد سر به راه، هر که به چشمت نگاه کرد
 
در سایـه ات هر آنکه نشست آفتاب شد
حاتم گدای تو شد عالیجناب شد
 
دنیا به زیر سایه ی دستـت پنـاه برد
هر کس که ماند زیر همین بارگاه، بُرد
 
دست کسی به پای مقامت نمی رسد
سیمرغ  هم به قاف قیامت نمی رسد
 
هرجا حدیـث حسن تو تکرار می شود
دل بیشتر اسیر تو دلدار می شود
 
روزی هزار مرتبه شکر خدا کند
هر کس به درد عشق گرفتار می شود
 
حجی به سر نیـامده حجی شروع  شد
پیش از غروب، تازه زمان طلوع شد
 
گرد علی به امر نبی جمع می شدند
پروانـه وار مُحرم این  شمع می شدند
 
دست نبی و دست علی تا که پا گرفت
یک خطبه روی دست همه خطبه ها گرفت
 
فریاد زد که می رسد آیا صدای من
یا گوش می دهید به امر خدای من
 
پوشیده نیست معنی اکملت دینکم
حُبّ علیست معنی اکملت دینکم
 
مردم به آن خدا که مرا آفریده است
دنیا به خود شبیه علی را ندیده است
 
ایـن مرد بوده یار من و بی کـسی من
هـمراه و همنشین و همیشه وصی من
 
آرامش من و دل آشفته ی من اســت
هر گفته ی علی به خدا گفته ی من است
 
هر دل که داشت مهر علی را فقیر نیست
غیر از علی کسی به دو  عالم امیر نیست
 
من ضامنم کسی کـه به او اقتـدا کـند
زهرا براش بیـن نمازش دعـا کند
 
صابر خراسانی



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح امام علي (عليه السلام)

فقط علی ست در عالم که درمقام علی ست
که هرچه هست درعالم به زیر بام علی ست
 
به پادشاهی عالم رسیده آن کس که
کنیز حضرت زهرا و یا غلام علی ست
 
علی همیشه علی بود و هست وخواهد بود
و یازده گل بی مثل از دوام علی ست
 
به کوری همه ی دشمنان، خدا گفته ست
امام اول عالم فقط امام علی ست
 
مرا ببربه سر سفره ای که خود داری
شنیده ایم که این کار درمرام علی ست
 
بهشت بوی گل یاس هیجده ساله ست
که بو ی آن همه ی عمر در مشام علی ست
 
علی و فاطمه یک روح در دو جسم جدا
علی تمامی زهرا و او تمام علی ست
 
اگرچه تلخ شد این زندگی به کامش آه
ولی به روز قیامت جهان به کام علی ست

خورشید و ماه آینه ی دیگر علی ست
هفت آسمان به حلقه ی انگشتر علی ست
 
این کربلا که عشق من و توست در جهان
این ها همه ز دولتی دختر علی ست
 
لطفا مرا به نام خود من صدا نزن
پیش تمام خلق بگو نوکر علی ست
 
یا خواستی که لطف شما شاملم شود
برگو غلام و قنبر دور و بر علی ست
 
شکر خدا که جای علی سبز مانده است
امروز هم علیست که بر منبر علی ست
 
دشمن خیال شوم خودش را به گور برد
فهمیده است کشور ما کشور علی ست

شاعر ؟؟



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدحعید غدیر

برچسب‌ها: مدح امام علي (عليه السلام)
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير


باید به همان سال دهم برگردیم
با بیعت در غدیر خم برگردیم
تا سوز عطش نکشته ما را باید
تا برکه ی اکملت لکم برگردیم

 **

هرجا که غدیر رفته باران رفته
جنگل به کویر و کوهساران رفته
هر جا که امام هست در مکتب او
حیوان هم اگر آمده انسان رفته

 **

این بغض هنوز سر به شورش دارد
این چشم هزار چشمه جوشش دارد
این زخم هزارو چارصد ساله ما
اندازه زخم تازه سوزش دارد

 **

بر جای بماند از تو یک رد کافیست
از عشق نشانه ای در این حد کافیست
درک تو فقط حد رسول الله است
 یک شیعه اگر تو را بفهمد کافیست

 **

دور و بر نور را که خلوت دیدند
انکار تو را چقدر راحت دیدند
این کوردلان تو را ندیدند اگر
یک عمر فقط از تو کرامت دیدند

 **

از تو اثری شگرف مخفی مانده
آئین تو پشت حرف مخفی مانده
برگرد به تیغ حنجرم را بتکان
آهنگ تو زیر برف مخفی مانده

 **

چشمی که به یک اشاره برمیخیزد
با دیدن یک ستاره برمیخیزد
شب را به نگاه خیره سنجاق نکن
خورشید تو هم دوباره برمیخیزد

 **

توصیف تو حال دیگری میخواهد
نیروی خیال دیگری میخواهد
محدوده واژه ها برایت تنگ است
این شعر مجال دیگری میخواهد


هادی جانفدا



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

 درظهر غدير تا كه موساي نبي
 بوسه به رخ منور هارون زد
 چشمان حسودان و بخيلان عرب
 از شدت غم ، از حدقه بيرون زد

*******
 از مشرق دستهاي پر مهر نبي
 خورشيد ولايت و امامت تابيد
 با شوق ملائك همه فرياد زدند:
 « تا كور شود هر آنكه نتواند ديد»

*******
 فرمود نبي به امر معبود وَدود
 بر امت من علي امام است امام
 اين مژده ي من به شيعيانش، دوزخ
 بر شيعه ي مرتضي حرام است حرام

*******
 گُل كرد سپيده ي تبسم به لبش
 تا آيه ي «اكملتُ لكُم» نازل شد
 فرمود: خوشا به حالتان اي مردم
 با حُب علي دين شما كامل شد

**
 فرمود خدا ولايت حيدر را
 بر آدم و نسل بعد او واجب كرد
 در روز ازل كليد فردوسش را
 تقديم ِ علي بن ابيطالب كرد

*******
 فرمود: برادرم علي مَحرم ماست
 از عالم غيب مثل من آگاه است
 قرآن چقدر مدح و ثنايش را گفت
 او نقطه ي زير باء بسم الله است

*******
 فرمود كه يادگار من بين شما
 تا روز حساب، عترت و قرآن است
 بايد كه به هر دوشان تمسك جوييد
 اين راه نجات اصلي انسان است

**
 ذكر صلوات عرشيان مي آمد
 تا رفت به سوي آسمان دست ِ علي
 از عرش بلند و يك صدا مي گفتند:
 اَلحَق كه اميرمومنان است علي

*******

 جبريل به خدمت علي آمد و گفت
 تبريك؛ كه اين مقام زيبنده ي توست
 اي حضرت بوتراب درهر دو جهان
 هاروني ِ اين قوم برازنده ي توست

**
 جبريل به جانشين پيغمبر گفت
 اي مظهر افتادگي و آقايي
 مردم اگر امروز امامت خوانند
 عمريست امام عالم بالايي

*******
 اين قوم تو را هنوز نشناخته اند
 اي مرد غيور صاحب تيغ دو سر
 از خانه نشيني شما مي ترسم
 لعنت به سقيفه و ابوبكر و عمر

*******
 از فتنه ي بين كوچه ها مي ترسم
 از سيلي و بغض يك پسر مي ترسم
 دلواپس غربت تو هستم آقا
 از آتش و ميخ پشت ِ در مي ترسم

*******
 با ديدن اين بركه و گودال غدير
 يكباره به ياد كربلا افتادم
 در گودي قتلگاه خود را ديدم
 بر پاي حسين سر جدا افتادم
 
وحید قاسمی



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

سنگ است دلم عشق علي سنگ نوشته
مي‌سوزم از اين عشق چو اسفند برشته

با جوهر اشك و قلم بال فرشته
بر لوح دل خسته ام اين جمله نوشته:
 
جز مهر علي در دل من خانه ندارد
"كس جاي در اين خانه ی ويرانه ندارد"
 
ما از مي مرد افكن اين ميكده مستيم
شاديم كه پيمانه و پيمان نشكستم

تا عشق علي هست در اين ميكده هستيم
پس خورده نگيريد كه ما باده پرستيم

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

 بخش ديگري از مراسم پر شور غدير، درخواست حسان بن ثابت بود. او به حضرت  عرض كرد: يا رسول الله، اجازه مي فرماييد شعري را كه درباره علي بن ابي  طالب (به مناسبت اين واقعه عظيم) سروده ام بخوانم؟
 حضرت فرمودند: بخوان ببركت خداوند.

 حسان گفت:
 اي بزرگان قريش، سخن مرا به گواهي و امضاي پيامبر گوش كنيد و سپس اشعاري را كه در همانجا سروده بود خواند كه به عنوان يك سند  تاريخي از غدير ثبت شد و به يادگار ماند. ذيلاً متن عربي شعر حسان و سپس ترجمه آنرا معني آوريم:

 

              أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِيَّ مُحَمَّداً
            لَدَى دَوْحِ خُمٍّ حِينَ قَامَ مُنَادِياً
              
              وَ قَدْ جَاءَهُ جِبْرِيلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ
            بِأَنَّكَ مَعْصُومٌ فَلَا تَكُ وَانِياً
              
              وَ بَلِّغْهُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْ
            وَ إِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حَاذَرْتَ بَاغِياً
              
              عَلَيْكَ فَمَا بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلَهِهِمْ
            رِسَالَتَهُ إِنْ كُنْتَ تَخْشَى الْأَعَادِيَا
              
              فَقَامَ بِهِ إِذْ ذَاكَ رَافِعُ كَفِّهِ
            بِيُمْنَى يَدَيْهِ مُعْلِنَ الصَّوْتِ عَالِياً
              
              فَقَالَ لَهُمْ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ مِنْكُمْ
            وَ كَانَ لِقَوْلِي حَافِظاً لَيْسَ نَاسِياً
              
              فَمَوْلَاهُ مِنْ بَعْدِي عَلِيٌّ وَ إِنَّنِي
            بِهِ لَكُمْ دُونَ الْبَرِيَّةِ رَاضِياً
              
              فَيَا رَبِّ مَنْ وَالَى عَلِيّاً فَوَالِهِ
            وَ كُنْ لِلَّذِي عَادَى عَلِيّاً مُعَادِياً
              
              وَ يَا رَبِّ فَانْصُرْ نَاصِرِيهِ لِنَصْرِهِمْ
            إِمَامَ الْهُدَى كَالْبَدْرِ يَجْلُو الدَّيَاجِيَا
              
              وَ يَا رَبِّ فَاخْذُلْ خَاذِلِيهِ وَ كُنْ لَهُمْ
            إِذَا وُقِفُوا يَوْمَ الْحِسَابِ مُكَافِيَا
              

ترجمه :

 آيا نمي دانيد كه محمد پيامبر خدا (صلي الله عليه و اله و سلم) كنار  درختان غديرخم با حالت ندا ايستاد، و اين در حالي بود كه جبرئيل از طرف  خداوند پيام آورده بود كه در اين امر سستي مكن كه تو محفوظ خواهي بود، و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرساني و از  ظالمان بترسي و از دشمنان حذر كني رسالت پروردگارشان را نرسانده اي.

 در اينجا بود كه پيامبر (صلي الله عليه و اله و سلم) دست علي (عليه السلام) را با دست راست بلند كرد و با صداي بلند فرمود: هر كس از شما كه من  مولاي او هستم و سخن مرا بياد مي سپارد و فراموش نمي كند، مولاي او بعد  از من علي است، و من فقط به او – نه به ديگري – به عنوان جانشين خود  براي شما راضي هستم. پروردگارا هر كس علي را دوست بدارد او را دوست بدار، و هر كس با علي دشمني كند او را دشمن بدار. پروردگارا ياري كنندگان او را ياري فرما بخاطر نصرتشان امام هدايت كننده اي را كه در تاريكيها مانند ماه شب چهارده روشني مي بخشد. پروردگارا خوار كنندگان او را خوار كن و روز قيامت كه براي حساب مي ايستند خودت جزا بده.



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شعر غدير

شعر غدیریه  سروده آیت الله وحید خراساني :
          
علی ای محرم اسرار مکتوم
علی ای حق از حق گشته محرم

 علی ای آفتاب برج تنزیل   
 علی ای گوهر دریای تاویل

 علی ام الکتاب آفرینش    
 علی چشم و چراغ اهل بینش

علی اسم رضی بی مثال است 
علی وجه مضیی ذوالجلال است

علی جنب القوی حق مطلق 
علی راهست سوی حضرت حق

 علی در غیب مطلق سر الاسرار
 علی در مشهد حق نورالانوار
 
 علی هم وزن ثقل اکبر   
 علی عرش خدا را هست لنگر

 

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار شعر غدير

ادامه مطلب
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

            عيد غدير آمد و نوري زعرش
            کرد تجلي به مساکين فرش

            غلغله در عالم قدسي به پاست
            نوبت شاهنشهي مرتضاست

            چرخ فلک سجده بدو مي برد
            حکم ولايت به علي ميرسد

            وحي رسيده است زدرگاه دوست
            نوبت شاهنشهي دست اوست

            وحي خدا کرده به احمد نزول
            نوبت تکميل اساس الاصول

            حکم ولايت تو به مردم رسان
            آگه از انديشه حق کن کسان

            گو که بفرمان خداي زمين
            هست علي حجت دين مبين

            ختم رسالت به ولاي علي است
            نيست زما آنکه جز اويش ولي است
 

        ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

آسمان، سرپناه مولا بود
و زمين، كارگاه مولا بود

عاشقي، پابه‌پاي او مي‌رفت
چشم نرگس، نگاه مولا بود

هرچه مي‌كرد، دلبري مي‌كرد
مهرباني، سپاه مولا بود

عدل و آزادگي، كه گم مي‌شد
چشم مردم، به راه مولا بود

روز، هر چيز داشت؛ از او داشت
و شبان، شاهراه مولا بود

روز و شب را، به كار، وا مي‌داشت:
اين، سپيد و سياه مولا بود!

آب، از الغدير، برمي‌داشت
مَشربي، كه گواه مولا بود

كوفه، هرچند هم، كه بد مي‌كرد
باز هم، در پناه مولا بود!

پدر خاك بود و، خاكي بود
بي‌گناهي، گناهِ مولا بود!

 ابوالقاسم حسينجاني



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

صداي كيست چنين دلپذير مي‌آيد؟
كدام چشمه به اين گرمسير مي‌آيد؟

صداي كيست كه اين گونه روشن و گيراست؟
كه بود و كيست كه از اين مسير مي‌آيد؟

چه گفته است مگر جبرييل با احمد؟
صداي كاتب و كلك دبير مي‌آيد

خبر به روشني روز در فضا پيچيد
خبر دهيد:‌كسي دستگير مي‌آيد

كسي بزرگ‌تر از آسمان و هر چه در اوست
به دست‌گيري طفل صغير مي‌آيد

علي به جاي محمد به انتخاب خدا
خبر دهيد: بشيري به نذير مي‌آيد

كسي كه به سختي سوهان، به سختي صخره
كسي كه به نرمي موج حرير مي‌آيد

كسي كه مثل كسي نيست، مثل او تنهاست
كسي شبيه خودش، بي‌نظير مي‌آيد

خبر دهيد كه: دريا به چشمه خواهد ريخت
خر دهيد به ياران: غدير مي‌آيد

به سالكان طريق شرافت و شمشير
خبر دهيد كه از راه، پير مي‌آيد

خبر دهيد به ياران:‌دوباره از بيشه
صداي زنده يك شرزه شير مي‌آيد

خم غدير به دوش از كرانه‌ها، مردي
به آبياري خاك كوير مي‌آيد

كسي دوباره به پاي يتيم مي‌سوزد
كسي دوباره سراغ فقير مي‌ايد

كسي حماسه‌تر از اين حماسه‌هاي سبك
كسي كه مرگ به چشمش حقير مي‌آيد

غدير آمد و من خواب ديده‌ام ديشب
كسي سراغ من گوشه گير مي‌آيد

كسي به كلبه شاعر، به كلبه درويش
به ديده بوسي عيد غدير مي‌آيد

شبيه چشمه كسي جاري و تبپنده، كسي
شبيه آينه روشن ضمير مي‌آيد

علي (ع) هميشه بزرگ است در تمام فصول
امير عشق هميشه امير مي‌آيد

به سربلندي او هر كه معترف نشود
به هر كجا كه رود سر به زير مي‌آيد

شبيه آيه قرآن نمي‌توان آورد
كجا شبيه به اين مرد، گير مي‌آيد؟

مگر نديده‌اي آن اتفاق روشن را؟
به اين محله خبرها چه دير مي‌آيد!

بيا كه منكر مولا اگر چه آزاد است
به عرصه گاه قيامت اسير مي‌آيد

بيا كه منكر مولا اگر چه پخته، ولي
هنوز از دهنش بوي شير مي‌آيد

علي هميشه بزرگ است در تمام فصول
امير عشق هميشه امير مي‌آيد...

 مرتضي اميري اسفندقه



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

قسم به جان تو اي عشق اي تمامي هست
كه هست هستي ما از خم غدير تو مست

در آن خجسته غدير تو ديد دشمن و دوست
كه آفتاب برد آفتاب بر سر دست

نشان از گوهر آدم نداشت هر كه نبود
به خمسراي ولايت خراب و باده پرست

به باغ خانه تو كوثري بهشتي بود
كه بر ولاي تو دل بسته بود صبح الست

در آن ميانه كه مستي كمال هستي بود
به دور سرمدي‌ات هر كه مست شد پيوست

بساط دوزخيان زمين ز خشم تو سوخت
چو در سپاه ستم برق ذوالفقار تو جست

هنوز اشك تو بر گونه زمان جاري‌ست
ز بس كه آه يتيمان، دل كريم تو خست

ز حجم غربت تو مي‌گريست در خود چاه
از آن به چشمه چشمش هميشه آبي هست

هنوز كوفه كند مويه از غريبي تو
زمانه از غم تنهايي‌ات به گريه نشست

دمي كه خون تو محراب مهر رنگين كرد
دل تمامي آيينه‌ها ز غصه شكست

 نصرالله مرداني



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير



چون وجود مقدس ازلي
شاهد دلرباي لم يزلي

وقت پيمان گرفتن از ذرات
با صدايي رسا و بانگ جلي

«اولست بربكم» فرمود
پاسخ آمد از هر طرف كه: بلي

تا بسنجد عيارشان، افرودخت
آتشي در كمال مشتعلي

داد فرمان، روند در آتش
تا جدا گردد اصلي از بدلي

فرقه‌يي ز امر حق تمرد كرد
گشت مطرود حق ز پر حيلي

با شقاوت قرين و مد شد
شد پريشان ز فرط منفعلي

فرقه ديگري در آتش رفت
ز امر يزدان قادر ازلي

نادر شد بهرشان چو خلد برين
كه بود اين سزاي خوش عملي

با سعادت قرين شد و همدم
گشت مقبول حق ز بي خللي

بهر اين فرقه حق عيان فرمود
جلوات نبي و نور ولي

كه منم نور احمد مختار
مهر من نيست غير مهر علي

ناگهان شد عيان در آن وادي
نور مولا علي ز بي حللي

چون به خود آمدند، مي‌گفتند
در حضور خداي لم يزلي

كه: علي دست قادر ازلي‌ست
رشته ما سوا به دست علي‌ست

 محمدعلي مجاهدي



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

اي علي، اي ارتفاعت تا خدا
بي نهايت، بيكران، بي‌انتها

اي علي، اي همسر بانوي اب
جلوه حق، اسم اعظم، نور ناب

اي علي اي خوب، اي تنهاترين
اي ملايك با نگاهت همنشين

اي علي، اي آفتاب حق سرشت
اي قسيم روشني‌هاي بهشت

اي فراتر از تصور، ازخيال
بحر عرفان، آفتاب بي‌زوال

اي تو خورشيد نهان در زير ابر
كوه علم و كوه حلم و كوه صبر

چون تو مردي نيست در اين روزگار
هيچ تيغي نيز، همچون ذوالفقار

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

السلام اي غدير! مَهبَط عشق!
مقصد دولت مسلّط عشق!

السلام اي غدير! مقصد يار!
وي گل‌افشان ز موج‌موج بهار!

چه بهاري توراست؟ كز خُم تو
مست عشقيم در تلاطم تو؟

تشنگان ولايتيم همه
عطش بي‌نهايتيم همه


ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

دستي به هوا رفت و دو پيمانه به هم خورد
در لحظه «مي» نظم دو تا شانه به هم خورد

دستور رسيد از ته مجلس به تسلسل
پيمانه «مي» تا سر ميخانه به هم خورد

دستي به هوا رفت و به تاييد همان دست
دست همه قوم صميمانه به هم خورد

«لبيك علي »قطره باران به زمين ريخت
«لبيك علي» نور و تن دانه به هم خورد

يك روز گذشت و شب مستي به سر آمد
يعني سر سنگ و سر ديوانه به هم خورد

پس باده پريد از سر مستان و پس از آن
بادي نوزيد و در يك خانه به هم خورد

مهدي رحيمي



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

دشت تا خيمه زد آهنگ خروشيدن را
چاه هم تجربه كرد آتش جوشيدن را

دست خورشيد در آفاق رسالت چرخيد
چنگ زد گيسوي ترديد پريشيدن را

و بيابان چه تبي داشت از انبوه سكوت
تا مبارك كند اين آينه پوشيدن را

عشق ابلاغ شد و حلقه مستان گُل كرد
تازه كرد آن خُم نو، چشمه نوشيدن را

پر شد آغوش غدير از دم «بخٍّ بخٍّ»
تا بكوبد هيجانات نيوشيدن را

عطر «من كنتُ...» و غوغاي «علي مولاه»
قافله قافله راند اين همه كوشيدن را

 پروانه نجاتي



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير


تا شد به روي دست نبي  مرتضي بلند
شد رايت جلال خدا برملا بلند

بشنيد چون كه نغمه «يا ايهاالرسول»
گرديد منبري همه از پشته‌ها بلند

مرآت پاك لم‌يزلي، آيت جلي
شد بر سرير دست حبيب خدا بلند

آيين پاك ختم رسل ناتمام بود
گر بر نمي‌شد آن مه برج ولا بلند

هنگامه شد به كوري چشمان دشمنان
شد بانگ مرحبا ز همه ما سوي بلند

خورشيد دين، سپهر يقين، ختم مرسلين
شد زين سبب ميان همه انبيا بلند

تا شد به عرش دست نبي ماه عارضش
شد اين ندا ز بارگه كبريا بلند

تكميل شد شريعت پاك محمدي
چونان كه گشت دين خدا را لوا بلند



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

اي مظهر صفات خداوند لايزال
وي از تو آسمان ولايت به پا بلند

هرجا كه بود پيكر هر ناتوان به خاك
هر جا كه بود ناله هر بي‌نوا بلند

هر جا كه بود طفل يتيمي سرشك‌بار
هرجا كه بود شعله شور و نوا بلند

از بهر دستگيري آنان سپندوار
يك‌باره مي‌شد ا» يد مشكل‌گشا بلند

تا خانه‌زاد خود كُنَدَت كردگار پاك
بهرت نمود خانه خود را بنا بلند

آهنگ «تفلحوا» چو شنيدي ز كوي دوست
و آواز خوش چو شد ز حريم حرا بلند

يك‌باره دست بيعت خود را از روي شوق
كردي به سوي شمس رُسل، مصطفي بلند

مدحت‌گر تو ذات جلالت مأب حق
مدح تو كرده با سخن «هل اتي» بلند

پا بر حريم خانه چون بگذاري از شرف
فرياد شوق مي‌شود از بوريا بلند

با ذوالفقار تو همه جا آشكار بود
دست بلند شير خدا، «لافتي» بلند

ما ريزه‌خوار خوان ولاي توايم و بس
از لطف توست اين كه بُوَد بخت ما بلند

خمّ غدير بود و به قدرت خدا نمود
جاه و جلال آن دُر يكدانه را بلند

در پهن دشت ظلمت كفر و نفاق و كين
همواره بود آيت شمس الضّحي بلند

باب المراد اهل جهاني و مي‌كنند
بر آستان قدس تو دست دعا بلند

اي نفس قدرت ازلي، - يا علي - نماي
نخل شكوه نهضت «روح خدا» بلند

ما پيروان مكتب سرخ ولايتيم
گر مي‌زنيم گام سوي كربلا بلند

عرش خدا زغصه بلرزاند، آن زمان
تيغي كه گشت بر سر آن مقتدا بلند

تا مست جام توست «براتي» به روزگار
سر مي‌كند به عشق تو روز جزا بلند


 عباس براتي‌پور



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 10 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير


يا على نام تو بر دم نه غمى ماند و نه همّى
بأبى انتَ و اُمّى

گوييا هيچ نه همّى به دلم بوده نه غمّى
بأبى انتَ و اُمّى

تو كه از مرگ و حيات، اين همه فخرى و مباهات
على اى قبله حاجات

گويى آن دزد شقى تيغ نيالوده به سمّى
بأبى انتَ و اُمّى

گويى آن فاجعه دشت بلا هيچ نبود است
در اين غم نگشود است

سينه هيچ شهيدى نخراشيده به سُمّى
بأبى انتَ و اُمّى

حق اگر جلوه با وجهِ اَتَمَ كرده در انسان
كان نه سهل است و نه آسان

به خودِ حق كه تو آن جلوه با وجهِ اَتمّى
بأبى انتَ و اُمّى

منكر عيد غديرخم و آن خطبه و تنزيل
كر و كور است و عزازيل

با كر و كور چه عيد و چه غديرى و چه خُمّى
بأبى انتَ و اُمّى

در تولاّ هم اگر سهوِ ولايت چه سفاهت
اف بر اين شمِّ فقاهت

بى ولاى على و آل چه فقهى و چه شمّى
بأبى انتَ و اُمّى

كلّيات ديوان شهريار



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 10 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

امیـن وحی طبع من بیا به لاله زارها ....... بگیر اوج و پر بزن به گرد شاخسارها
بـریز دُر ز هر طرف به طَرف جـویبارها ....... بـیار شـعر نـاب خود به بزم گلعذارها

بخوان قصیـده از عـلی به شیوه ی هزارها
که جان خود به هر نفس کنم فدات بارها

بیا به محفل ولا دُری فشان سری بزن ....... ز دست خـتم انـبـیا شراب کوثـری بزن
ز دیده گوهری فشان به سینه آذری بزن ....... دمی بیا غمی ببر دلی ستـان پــری بزن

به وصف مـرتضی علی نوای دیگری بزن
بشو ز جــان غـبارها بـبـر ز دل قــرارهـا

نـزول رحــمـت خـدا به دامــن کـویـر شـد ....... علی علی علی بگو که موسم غدیر شد
امـــام کــشــور ازل الــی الابد امــیر شـد ....... به کـبـریا سفیر شد به مصطفی وزیـر شد

مــحب او عـــزیـز شـد عـدوی او حـقـیـر شـد
به قلب این نشاط ها به چشم اوست خارها

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 10 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

عید غدیر

جلوه گران عشق كه خونم حلالشان

پيغمبر و على كه نبينم ملالشان

 

درياى علم حق به تموّج رسيد و پس

بر ساحل غدير خم افتاد فالشان

 

تا بر فراز منبر عالم قدم زنند

صدها فرشته فرش نمودند بالشان

 

دست خدا ز دست نبى قد كشيده است

هريك رسيده‏اند به اوج كمالشان

 

كوزه گران عالم عشقند اين دو دست

چيزى نمى‏شود كه بسوزد سفالشان

 

عالم در اين كتاب ز يك نقطه كمتر است

سر بسته گفته‏ام به تو مقدار مالشان

 

نعلينشان ز خاك طبيعت منزّه است

خورشيد و ماه ميوه خام خيالشان

 

اينجا مجال زمزمه‏هاى بلال نيست

زيباترين مؤذن هستى‏است خالشان

 

قبل از شروع خلقت اين خلق بوده‏اند

يعنى كه از خداى بپرسيد سالشان

 

دنيا نبود ظرف ظهور على و آل

تاكند و اين پياله نباشد مجالشان

 

رضا جعفری



موضوعات مرتبط: عید غدیر
[ 17 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

عید غدیر

هنگام ظهر وقت اذان نماز بود

درهاى آسمان به روى خلق باز بود

 

ارواح مؤمنين همه در سجده سر به مهر

اين روح كعبه بود كه روى جهاز بود

 

مردم براى بار دگر جمع گشته‏اند

آرى غدير خم عرفات حجاز بود

 

انگار بوى آب به گوشش رسيده بود

ارض غدير يكسره عرض نياز بود

 

خورشيد در جنون خود از حال رفته بود

ليلاى بى تعيّن ما غرق ناز بود

 

ديدند از نفس كه كم آورد جبرئيل

گيسوى داستان ولايت دراز بود

 

يكبار نه دوبار نه بار دگر شنيد

از بسكه آيه‏هاى على دلنواز بود

 

گيرم كسى نبود تماشاى او كند

اين جلوه در غناى خود آيينه ساز بود

 

يا هرچه ليلى است همه مظهر وى‏اند

يا هرچه جز حقيقت عشقش مجاز بود

**

شاعر این شعر را اگر میشناسید لطفاً اطلاع دهید



موضوعات مرتبط: عید غدیر
[ 12 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

عید غدیر

تا چشم خُم افتاد به سیمای تو ساقی

مثل همه خَم شد جلوی پای تو ساقی

 

دل بست به آن حالت گیرای تو ساقی

شد مثل نبی غرق تماشای تو ساقی

 

اليوم چه کردي که خرابت شده احمد

اکملت لکم گفته و راحت شده احمد

 

اين سلسله عشق به موي تو رسيده

سيب دل عشاق به جوي تو رسيده

 

اين عقل به سر منزل روي تو رسيده

هي گشته و آخر به سبوي تو رسيده

 

خاتم به تو ‌باليده که پايان پيامي

هم نقطه‌ي آغازي و هم ختم کلامي

 

من عاشق آن لحظه که انگشتريت را

مجنونِ تو وقتي رجز خيبريت را

 

ديوانه‌ي آن دم که دمِ حيدريت را

وحي آمده تا گوشه‌اي از دلبريت را

 

دل برده‌‌اي از دختر يک دانه‌ي هستي

تا خانه‌ي کوثر شده ميخانه‌ي هستي

 

امشب صد و ده مرتبه ديوانه ترم من

شمعي؛ صد و ده مرتبه پروانه ترم من

 

ساقي! صد و ده مرتبه پيمانه ترم من

مست توام و از همه فرزانه ترم من

 

در دست نبي دست تو يا دست خدا بود

حق داشت محمد که چنین مست خدا بود

 

درويش، علي گو شده، دف مي‌زند امشب

در شادي شاهيّ‌ِ تو کف مي‌زند امشب

 

هر نادعلي گو به هدف مي‌زند امشب

زهرا به دلش مُهر نجف مي‌زند امشب

 

قاسم صرافان

********************



موضوعات مرتبط: عید غدیر
[ 11 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

عید غدیر

 

 مولا اگر نبود،ولايت نداشتيم

 روز حساب، باب شفاعت نداشتيم

 

 عاشق نمي شديم اگر مرتضي نبود

 نسبت به اهل بيت ارادت نداشتيم

 

 عشق علي كه قسمت هركس نمي شود

 سلمان اگر نبود، سعادت نداشتيم

 

 مولا اگر نبود، عجم سرشكسته بود

 ما غيراز او اميد حمايت نداشتيم

 

 اسلام ما نتيجه ي لبخند مرتضي است

 با زور تيغ ، ميلِ هدايت نداشتيم

 

 مولا اگر نبود، ري از دست رفته بود

 تاريخ هشت سال رشادت نداشتيم

 

 اين انقلاب بي مددش پا نمي گرفت

 شور قيام و شوق شهادت نداشتيم

 

 ما از دعاي خيرِ علي رزق مي خوريم

 اين طور اگر نبود، روايت نداشتيم

 

 رونق نداشت حجره ي انصاف هايمان

 بركت به كار و كسب تجارت نداشتيم

 

 شبهاي جمعه گريه مان ارث مرتضي است

 ما بي كميل حال عبادت نداشتيم

 

 محشر كه دست مردم  سرگشته خالي است

 بيچاره مي شديم ؛ ولايت نداشتيم

 

وحید قاسمی

********************



موضوعات مرتبط: عید غدیر
[ 8 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

عید غدیر

 

تا ملائک همگی دور علی چرخیدند

حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند

 

حاجیانی که همگی منتظر حق بودند

در بر احمد مختار علی را دیدند

 

با نفس های علی باز خدا ساخت بهشت

چون که از برکت حیدر همه را بخشیدند

 

مثل نقلی روی دستان پر از لطف نسیم

اختران را طرف عرش خدا پاشیدند

 

تا که دستان علی را به هوا بُرد نبی

دست او را همه ی آینه ها بوسیدند

 

آسمان ها همگی خم شده و مثل زمین

روی خود را به کف پای علی ساییدند

 

زائرانی که ز اخلاص به او رو کردند

کوثر از دست خود فاطمه می نوشیدند

 

یا علی بود که از عرش خدا می بارید

نور مولا به سر ثانیه ها می بارید

 

عاشقان تو علی دل که به دریا بزنند

این محال است که در شیعِگی ات جا بزنند

 

بارها خواسته قلب بهشت این بوده

مثل ایوان تو در جنّت الاعلی بزنند

 

عده ای که رخ ایوان شما را دیدند

قید دیدار جنان حین تماشا بزنند

 

قصد کردند ملائک همه در عید غدیر

پرچم عشق تو را بر سر دلها بزنند

 

امر و دستور خدا بوده که باید عالم

بوسه بر خاک در حضرت مولا بزنند

 

کاش میشد بشوم فرش حریم تو علی

تا که زوّار تو بر فرق سرم پا بزنند

 

مردمانی که به دنبال خدا میگردند

باید آقا که در بیت شما را بزنند

 

از غدیر تو به معراج رسیدیم علی

کوثر از دست تو یک جرعه چشیدیم علی

 

تو رسیدی که سرآغاز امامت بشود

چشم تو معنی ایثار و رشادت بشود

 

هرکسی دیده تو را لحظه شمشیر زدن

تا ابد شیفته درس شهامت بشود

 

در مقام تو همین بس که در این راه دراز

حضرت فاطمه حامی ولایت بشود

 

عکس زهرا که به چشمان تو افتاد خدا

بین چشمان تو با فاطمه رؤیت بشود

 

مطمئنم که از این جمله خدا هم راضی ست

باید از نام تو هر ثانیه صحبت بشود

 

نوکری تو مدالی ست که زهرا داده

آنقدر نذر نمودم که عنایت بشود

 

همه حرف من این است شب عید غدیر

دیدن صحن نجف کاش که قسمت بشود

 

بخدا میرسد آنکس که تو را پیدا کرد

زین جهت بود خداوند تو را مولا کرد

 

من مریض توأم ای شاه شفا میخواهم

بی سرو پایم و آقا سر و پا میخواهم

 

من بیچاره چه دارم به تو تقدیم کنم

تازه امشب سفر کرب و بلا میخواهم

 

تا محرّم بشود چند شبی مانده هنوز

روزی نوکری از دست شما میخواهم

 

دامنت را دمی از دست من آقا نکشی

بهر شالم نخی از کنج عبا میخواهم

 

التماست بکنم میکنی آقا نظری

چادر سوخته فاطمه را میخواهم

 

یک دعا کن که دل نوکر تو قرص شود

کارم از کار گذشته ست دعا میخواهم

 

روزیم را شب عید است کمی اشک بده

راضی ام ؛ اشک مرا هم زهمان مشک بده

 

مهدی نظری



موضوعات مرتبط: عید غدیر
[ 5 / 1 / 1390 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

عید غدیر

 

تجلّی همه أسماء ذات هستی تو

برای خلق،ظهور صفات هستی تو

 

تو آفریده شدی جزء ممکنات شوی

ولی ز سلسله ی واجبات هستی تو

 

گره گشای همه انبیا تو بودی و

گره گشای همه مشکلات هستی تو

 

به توبه گفت که:یا عالیُ بحقّ علی

برای حضرت آدم برات هستی تو

 

تو یار نوح شدی تا رها شد از طوفان

و بر خلیل در آتش نجات هستی تو

 

برای حضرت موسی توئی ید بیضا

برای حضرت عیسی حیات هستی تو

 

به جز تو هیچ کسی نیست نفس پیغمبر

که رونمای وی از هر جهات هستی تو

 

چگونه مثل منی شاعرت شود،که خودت

به نظم آور صدها لغات هستی تو

 

 (به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند

به آسمان رود و کار آفتاب کند)

 

مسیر قافله سوی غدیر می گردد

غدیر واقعه ای بی نظیر می گردد

 

رسید روح الأمین،گفت:یا رسول الله

بگو پیام خدا را،که دیر می گردد

 

بگو که پشت تو بر ذات کبریا گرم است

به بند دام تو شیطان اسیر می گردد

 

به حاضرین تو بگو تا به غائبین گویند

علی است آنکه پس از تو امیر می گردد

 

بگو نه از طرف من،که حکم حکم خداست

علی ولیّ و وصیّ و وزیر می گردد

 

همیشه دوست او سربلند می گردد

همیشه دشمن او سر به زیر می گردد

 

قسم به ذات خدا عاقبت به خیر شود

کسی که بر در او مُستجیر می گردد

 

چه اعتنا به کم و بیش این جهان دارد

که بهره مند ز خیر کثیر می گردد

 

هر آنکه عید غدیر و علی است معیارش

دعای حضرت زهرا بود نگهدارش

 

به دست حضرت خورشید می درخشد ماه

بر این جلالت و شوکت همه کنند نگاه

 

از این به بعد بلند است روی مأذنه ها

صدای أشهد أنّ علی ولیّ الله

 

علی برای خدا و رسول یک شیر است

مجال عرضه ندارد به پیش او روباه

 

فقط برای رضای خدا زند شمشیر

علی است کوه و سپاه مقابلش چون کاه

 

علی است مرد عبادت،علی است مرد جهاد

علی است مرد قضاوت،علی عدالت خواه

 

هر آن کسی که دمی بی علی نفس بکشد

تمام زندگی خویش را نموده تباه

 

برای آن که بود دست او به دست علی

مسیر قُرب خداوند می شود کوتاه

 

(علی امام من است و منم غلام علی)

کسی که غیر علی خواست می شود گمراه

 

 مُرید شاه نجف پیرو سقیفه که نیست

هر آن که غصب خلافت کند خلیفه که نیست

 

نشسته ام بنویسم نمی از این یم را

بزرگی تو شمارد بزرگ این کم را

 

درخت توست پر از میوه ی رسیده و کال

بیا سوا مکن این میوه های درهم را

 

اسیر روی تو دیدم هزار یوسف را

گدای کوی تو دیدم هزار حاتم را

 

اگر بزرگ شدم در قبیله ای شیعی

تو داده ای به من این نعمت فراهم را

 

اگر اجازه دهی باز آخر این شعر

کمی مرور کنم خاطرات ماتم را

 

پس از غدیر،پس از رحلت رسول خدا

مدینه می زند آتش بهشت خاتم را

 

میان آن همه نامحرم؛ای غیور صبور!

خدا کند که نبینی حضور مَحرم را

 

حوائج از تو بخواهند مردم امّا من

نخواهم از تو به جز روزی محرّم را

علی اصغر انصاریان



موضوعات مرتبط: عید غدیر
[ 3 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

عید غدیر

دلها اگر که بال برای تو میزنند

هر شب سری به سمت سرای تو میزنند

 

جبریل میشوند تمام کبوتران

وقتی که بال و پر به هوای تو میزنند

 

از وصله های کهنه نعلین خاکی ات

پیداست سر به سوی خدای تو میزنند

 

هر شب فرشته ها که به معراج می روند

دستی به ریشه های عبای تو میزنند

 

بینند اگر خیال تو را بت تراش ها

تا روز حشر تیشه برای تو میزنند

 

بر سینه ام نوشته خدا والی الولی

یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی

 

وقتش رسیده تا که زمین امتحان دهد

وقتش رسیده تا که زمان را تکان دهد

 

فصل ظهور نفس رسالت رسیده است

میخواهد ازخدای به گامش توان دهد

 

باید سه روز صبر کند در غدیر خم

تا که به روی منبری از دل اذان دهد

 

میخواست حق که آینه ای در برابر ...

... آئینه تمام نمایش مکان دهد

 

میخواست حق که عین نبی را عیان کند

میخواست حق که دست خودش را نشان دهد

 

شوری میان عرصه ی محشر بلند شد

دست علی به دست پیمبر بلند شد

 

وقتی غضب کند همه زیر و زِبر شوند

جنگاوران معرکه ها در به در شوند

 

وقتی غضب کند همه در خاک میروند

گیرم که صد سپاه بر او حمله ور شوند

 

چشمش اگر به پهنه میدان نظر کند

گردن کشان دهر همه بی سپر شوند

 

از ضرب ذوالفقار، خدا فخر می کند

سرهای بی شمارِ جدا بیشتر شوند

 

فرقی نمی کند که یسار است یا یمین

آنقدر سر زند که دو سر، سر به سر شوند

 

این مرد تکیه گاه نبرد پیمبر است

این شیر ، شیر حضرت حق است حیدر است

 

سر می دهیم و از درتان پر نمی زنیم

موجیم و سر به ساحل دیگر نمی زنیم

 

وقتی که حرف ؛حرف ولایت مداری است

ما دم ز غیر، تا دم آخر نمی زنیم

 

وقتی که امر نائبتان فرضِ جان ماست

سنگ کسی به سینه باور نمیزنیم

 

فصل بصیرت است به جز با لوای او

حتی قدم به صحنه محشر نمی زنیم

 

ما را فقط به پای ولایت نوشته اند

ما سینه پای بیرق دیگر نمی زنیم

 

با ذوالفقار و نام علی پا گرفته ایم

ما درس خود ز مکتب زهرا گرفته ایم

 

عطری بده که غنچه نیلوفرم کنی

تا در حضور خویش شبی پرپرم کنی

 

اصلاً مرا نگاه تو در صبح روز عهد

پروانه آفرید که خاکسترم کنی

 

دُرّ نجف دلم شده شاید به دست خویش

روزی مرا بگیری و انگشترم کنی

 

من را جلا بده که تو را جلوه گر شوم

بهتر همان که آینه دیگرم کنی

 

نان جوئی به دست تو دیدم چه میشود....

...هم سفره غلام خودت قنبرم کنی

 

همراه ظرف خالی شیر آمدم که باز

دستی کشی به روی سرم سرورم کنی

 

آقا نظر به چشم تر مادرم نما

بوی محرم آمده عاشق ترم نما

 

حسن لطفی

******************* 



موضوعات مرتبط: عید غدیر
[ 2 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

عید غدیر

کار من نیست که بنشینم املات کنم
شأن تو نیست که در دفترم انشات کنم

 عین توحید همین است که قبل از توبه
باید اول برسم با تو مناجات کنم

سالی یکبار من عاشق نشوم می میرم
سالی یکبار اجازه بده لیلات کنم

همه جا رفتم و دیدم که تو هستی همه جا
تو کجا نیستی ای ماه که پیدات کنم

پدر خاکی و ما بچه ی خاکی توأیم
حق بده پس همه را خاک کف پات کنم

 تو ای پیر طریقت که سر راه منی
آنقدر معجزه دیدم که مسیحات کنم

از خدا خواسته ام هرچه که دارم بدهم
جای آن چشم بگیرم که تماشات کنم

 تو همانی که خدا گفت : تو رب الارضی
سجده بر اشهد ان لّایی الاّت کنم

 مثل ما ماه پیمبر به خودت ماه بگو
اشهد انّ علی ولی الله بگو

آینه هستم و آماده ی ایوان شدنم
آتشي هستم و لبريز گلستان شدنم

 چند وقتی است به ایوان نجف سر نزدم
بی سبب نیست به جان تو پریشان شدنم

 سفره ی نان جویی پهن کن ای شاه نجف
بيشتر از همه آماده ی مهمان شدنم

آنکه از کفر در آورد مرا مهر تو بود
همه اش زیر سر توست مسلمان شدنم

 از چه امروز نیفتم به قدومت وقتی
ختم شد سجده ی دیروز به انسان شدنم

 ده ذی الحجه ي من هجده ذالحجه ي توست
هشت روز است که آماده قربان شدنم

 جان به هرحال قرار است که قربان بشود
پس چه خوب است که قربانی جانان بشود

 شأن تو بود اگر این همه بالا رفتی
حق تو بود که بالاتر از اینجا رفتی
 
شانه ی سبز نبی باطنش عرش الله است
تو از این حیث روی عرش معلاّ رفتی

انبیاء نیز نرفتند چنین تا معراج
اوصیاء نیز نرفتند تو اما رفتی

 به یقین دست خدا دست پیمبر هم هست
پس تو با دست خودت این همه بالا رفتی

 باید این راه به دست دگری حفظ شود
علّت این بود که تا خیمه ي زهرا رفتی

تو ولي  هستی و منجی ولایت زهراست
تو هدایت گری و نور هدایت زهراست  

آی مردم بخدا نیست کسی بر تر از این
ازلی طینت اول تر و آخر تر از این

 تا به حالا که ندیدند و بعد از این هم
اسد الله ترين حضرت حیدرتر از این

 هیچ کس نیست گه عقد اخوت خواندن
بهر پیغمبر اسلام برادرتر از این

 رفت از شانه ی معراج نبی بالاتر
بخدا هیچ کجا نیست کسی سرتر از این

آن دو تا ذات در این مرحله یک ذات شدن
این پیمبر تر از آن، آن پیمبر تر از این

دست گرم پدر فاطمه در دست علی ست
بعد از این بار نبوت همه در دست علی ست

 علي اکبر لطیفیان



موضوعات مرتبط: عید غدیر
[ 1 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد